پژوهشگاه تربیت بدنی و علوم ورزشی(وزارت علوم ، تحقیقات و فناوری)فیزیولوژی ورزشی2322-164X83020160722The Effect of 10 Weeks’ Resistance Training on Muscle Strength in Patients with Prostate Cancerتأثیر 10 هفته تمرین مقاومتی بر قدرت عضلانی بیماران مبتلا به سرطان پروستات173276710.22089/spj.2016.767FAنادررهنمااستاد دانشگاه اصفهانعفتبمبئی چیدانشیار دانشگاه اصفهان0000-0002-9238-2522علیجعفریدبیر آموزش و پرورش،آموزش و پرورش تهرانJournal Article20131118The aim of the Present study was to investigate the effect of resistance training on muscle strength in patients with prostate cancer. Twenty-four non-metastatic prostate cancer patients voluntarily participated in the study and randomly assigned into two group of 12; an experimental (mean ±SD, age73 ± 6.1 year, height 172.5 ± 5.2 cm, weight 75.4±8.6 kg) and control groups (mean ±SD, age72 ± 5.3 year, height 171.1 ± 8.3 cm, weight 75.5±6.8 kg). The experimental group performed resistance training for 10 weeks but the control group did not participate in any regular exercise. Before and after resistance exercise, muscle strength of biceps brachial, triceps, quadriceps and hamstring were measured using a hand dynamometer. In addition to this testosterone hormone also was evaluated. Independent and dependent t-test was used for analyzing the data. Significance was set on Pهدف از پژوهش حاضر، بررسی تأثیر تمرین مقاومتی بر قدرت عضلانی بیماران مبتلا به سرطان پروستات میباشد. بدین-منظور، 24 نفر از بیماران مبتلا به سرطان غیرمتاستاتیک پروستات بهصورت داوطلبانه در این پژوهش شرکت کردند و بهصورت تصادفی در دو گروه 12 نفری تجربی (با میانگین سنی 1/6±73 سال، قد 2/5±5/172 سانتیمتر و وزن 6/8±-4/75 کیلوگرم) و کنترل (با میانگین سنی 3/5±72 سال، قد 3/8±1/171 سانتیمتر و وزن 8/6±5/75 کیلوگرم) قرار گرفتند. گروه تجربی بهمدت 10 هفته به انجام تمرین پرداخت، اما بیماران گروه کنترل به درمان عادی خود ادامه دادند. علاوهبراین، قبل و بعد از این دورۀ تمرینی، قدرت عضلات دوسربازویی، سهسربازویی، چهارسررانی و همسترینگ تمامی بیماران با استفاده از داینامومتر ارزیابی شد. هورمون تستوتسترون نیز اندازهگیری گردید. همچنین، نتایج با استفاده از تی وابسته و مستقل تجزیهوتحلیل گشت. یافتهها نشان میدهد که در گروه تجربی بهدنبال 10 هفته تمرین مقاومتی، در مقایسه با قبل از تمرین، قدرت عضلات دوسربازویی دست راست و چپ (Phttps://spj.ssrc.ac.ir/article_767_f7aed32c825c63974f8810d0a2afb0fc.pdfپژوهشگاه تربیت بدنی و علوم ورزشی(وزارت علوم ، تحقیقات و فناوری)فیزیولوژی ورزشی2322-164X83020160722A Comparison of the Effect of Accelerated Plyometric, Resisted Plyometric and Common Plyometric Training on Power Performance, Strength and Muscle Hypertrophy in Active Malesمقایسۀ اثر تمرینات پلایومتریک شتابی، پلایومتریک مقاومتی و پلایومتریک معمولی بر عملکرد توان، قدرت و هایپرتروفی عضلانی مردان فعال335076810.22089/spj.2016.768FAعباسمحمدیدانشجوی دکتری دانشگاه فردوسی مشهدکاظمخدائیاستادیار دانشگاه ارومیه0000-0003-1566-2851ایمانعباسیکارشناس ارشد دانشگاه حکیم سبزواریJournal Article20150307The purpose of this study was to compare the effects of accelerated plyometric, resisted plyometric, and common plyometric training on power performance, strength and muscle hypertrophy. Thirty active males (age 20.67±1.12, height 174.83± 4.69, weight 63.45± 7.51) volunteered to participate in this study. The participants were randomly divided among three groups and were matched according to the amount of activity in a week and maximal strength. The training protocol consisted of four weeks with three sessions per week. The posttest was performed after 48 hours of the last session. Intergroup differences were analyzed with ANCOVA and LSD post hoc tests, and intragroup difference analyzed with paired t-test. The findings of the present study indicated that all three plyometric training (accelerated, resisted and common) were significantly improved compared with pretest in squat jump, countermovement jump and depth jump height, countermovement jumping peak and average power, maximal strength and anthropometrically thigh muscle cross-sectional area. Resisted plyometric training was leads to significant improvements in depth jump height compared with accelerate and common plyometric training. In addition, accelerate and resisted plyometric training were significantly an improvement in maximal strength than common plyometric training regards to results and change percent, it seems use of elastic bands in plyometric training (accelerated and resisted) more beneficial than common plyometric training. Furthermore, accelerated plyometric is more efficient in improvement of power and muscular strength than the resisted and common plyometric training.<strong>هدف از این پژوهش، مقایسۀ تأثیر تمرینات پلایومتریک شتابی، پلایومتریک مقاومتی و پلایومتریک معمولی بر عملکرد توان، قدرت و هایپرتروفی عضلانی در مردان فعال بود. 30 مرد فعال (با میانگین سنی 12/1</strong><strong>±</strong><strong>67/20 سال، قد 69/4</strong><strong>±</strong><strong>83/174 سانتیمتر و وزن 51/7</strong><strong>±</strong><strong>45/63 کیلوگرم) بهصورت دواطلبانه در این پژوهش شرکت کردند و بهشکل تصادفی به سه گروه تقسیم شدند و برحسب میزان فعالیت در هفته و قدرت بیشینه، همسانسازی گردیدند. برنامه تمرینی بهمدت چهار هفته و سه جلسه در هفته انجام شد. همچنین، پسآزمون بعد از 48 ساعت از آخرین جلسۀ تمرین انجام گرفت و اختلاف بین گروهها توسط آزمون تحلیل عاملی کوواریانس وآزمون تعقیبی محاسبه گردید و اختلاف درونگروهی نیز با استفاده از آزمون تی زوجی تحلیل گشت. یافتهها نشان میدهد که هر سه تمرین پلایومتریک شتابی، پلایومتریک مقاومتی و پلایومتریک معمولی باعث بهبود معنادار ارتفاع پرش اسکات، پرش عمودی و پرش عمقی، حداکثر و میانگین توان در پرش عمودی، قدرت بیشینه و سطح مقطع عضلات ران نسبت به پیشآزمون شده است. تمرین پلایومتریک مقاومتی نیز منجر به بهبود معنادار ارتفاع پرش عمقی نسبت به تمرینات پلایومتریک شتابی و پلایومتریک معمولی گردیده است. علاوهبراین، نتایج نشان میدهند که تمرینات پلایومتریک شتابی و پلایومتریک مقاومتی، بهبود معناداری را در قدرت بیشینه نسبت به تمرین پلایومتریک معمولی ایجاد کردهاند. با توجه به نتایج و درصد تغییرات بهنظر میرسد که استفاده از کش در تمرینات پلایومتریک (شتابی و مقاومتی)، مفیدتر از تمرینات پلایومتریک معمولی میباشد. همچنین، تمرین پلایومتریک شتابی، کارایی بیشتری در بهبود توان و قدرت عضلانی نسبت به پلایومتریک مقاومتی و معمولی دارد.</strong>https://spj.ssrc.ac.ir/article_768_5abd49084c67fc328a647bd0513d84c6.pdfپژوهشگاه تربیت بدنی و علوم ورزشی(وزارت علوم ، تحقیقات و فناوری)فیزیولوژی ورزشی2322-164X83020160722The Effect of Single Bout of Resistance Exercise with and without Vascular Occlusion on Lactate Deydrogenase, Creatine Kinase in Young Girlsاثر یک جلسه تمرین مقاومتی با انسداد عروق و بدون انسداد عروق بر لاکتات دهیدروژناز و کراتین کیناز سرمی در دختران جوان516476910.22089/spj.2016.769FAعلیرضاحسینی کاخکدانشیار دانشگاه حکیم سبزواری0000000275102445آرزوایلدرابادیدانشجوی دکتری دانشگاه حکیم سبزواریامیرحسینحقیقیدانشیار دانشگاه حکیم سبزواریزهراشریفانکارشناس ارشد دانشگاه حکیم سبزواریJournal Article20150223The purpose of this study was to investigate the effect of resistance exercise with vascular occlusion and without vascular occlusion on Lactate Deydrogenase, Creatine kinase in young girls. Hence, in a crossover research design, 14 young girls (age: 21±1.2 yr and BMI: 23±3.9 kg/m2), with one-week washout period randomly allocated into three conditions: control (CON), resistance exercise with vascular occlusion (REVO) and without vascular occlusion (RE). The exercise consisted of one session of lower limb resistance exercise (Hack, leg extension and leg press), 3 sets until exhaustion. For REVO, proximal end of thigh fastened with elastic tourniquet thorough out the exercise. The exercise intensity in REVO and RE was 20-30% and 70-80% of 1RM, respectively. The blood sample were taken before, immediately and 30 minutes after exercise in order to measuring CK and LDH concentration. Data were analyzed using repeated measures multivariate analysis of variance (P<0.05). The results showed there were no significant difference in CK and LDH between the REVO and RE at any time of exercises. So, these results suggest that resistance exercise with vascular occlusion at least in short-term does not increase CK and LDH as a markers of muscle damage and probably these type of exercises are safe for young girls from view of muscle damage. <strong>هدف از این پژوهش، مقایسۀ تأثیر تمرینات قدرتی با انسداد عروق و بدون انسداد عروق بر شاخصهای فشار مکانیکی متابولیکی ناشی از ورزش دختران جوان میباشد. در این پژوهش که با روش نیمهتجربی و طرح متقاطع انجام شد، 14 دختر جوان (با میانگین سنی 2/1</strong><strong>±</strong><strong>21 سال و شاخص تودۀ بدنی 9/3 </strong><strong>±</strong><strong> 23 کیلوگرم بر متر مربع) به فاصلۀ یک هفته و بهصورت تصادفی در سه حالت کنترل، تمرینات قدرتی با انسداد عروق و تمرین مقاومتی بدون انسداد قرار گرفتند. تمرین شامل یک جلسه تمرین مقاومتی پایینتنه در سه نوبت تا حد خستگی بود. در گروه با انسداد عروق، قسمت نزدیک به تنۀ ران توسط تورنیکت هنگام تمرین بسته میشد. شدت در تمرین با انسداد عروق 20 تا 30 درصد یک تکرار بیشینه بود و درگروه بدون انسداد، همین تمرینات با شدت 70 تا 80 درصد یک تکرار بیشینه، اما بدون محدودیت جریان خون انجام شد. نمونههای خونی قبل، بلافاصله و نیمساعت بعد از تمرین حاد بهمنظور تعیین غلظت کراتین کیناز (</strong><strong>CK</strong><strong>) و لاکتات دهیدروژناز </strong><strong>LDH)</strong><strong>) گرفته شد. همچنین، جهت تحلیلدادهها از آنالیز واریانس با اندازهگیری مکرر در سطح معناداری </strong><strong>0.05</strong><strong>></strong><strong>P</strong><strong> استفاده گردید. برمبنای یافتهها، تفاوتی در مقادیر کراتین کیناز و لاکتات دهیدروژناز دو گروه تمرینی در هیچیک از زمانها مشاهده نمیشود؛ بنابراین،</strong><strong>بهنظر میرسد تمرینات مقاومتی با انسداد عروق، شاخصهای فشار مکانیکی متابولیکی ناشی از ورزش مانند کراتین کیناز و لاکتات دهیدروژناز را حداقل در کوتاهمدت افزایش نمیدهد و احتمالاً، این تمرینات از منظر فشار مکانیکی متابولیکی ناشی از ورزش برای دختران جوان ایمن میباشند. </strong>https://spj.ssrc.ac.ir/article_769_a843af69e24708ae41b155610ecf70b1.pdfپژوهشگاه تربیت بدنی و علوم ورزشی(وزارت علوم ، تحقیقات و فناوری)فیزیولوژی ورزشی2322-164X83020160722Training with Two Different Loading Patterns on Hormonal and Physiological Factors of Young Wrestlersاثر چهارهفته بی تمرینی پس از یک دوره تمرین قدرتی با دو الگوی باردهی متفاوت بر عوامل هورمونی و فیزیولوژیکی کشتیگیران جوان658477010.22089/spj.2016.770FAیعقوبحسینیدانشگاه آزاد اسلامی واحد کرمانشاه مرکز هرسین
کارشناسی ارشد دانشگاه گیلانبهمنمیرزاییاستاد فیزیولوژی ورزش دانشگاه گیلانحمیداراضیدانشیار فیزیولوژی ورزش دانشگاه گیلان0000-0002-1594-6515Journal Article20140712The aim of this study was to investigate the effect of four weeks of detraining after one period of strength training with two loading patterns (double-pyramid & reverse step) on muscle strength, endurance, body composition and Hormonal changes in young wrestlers. For this aim, 14 wrestlers from city of Rasht participated in this study voluntarly (age 17.30± 2.42 years; height 170.41± 6.14 cm; weight 72.29±13 Kg; and BF% 12.39± 7.39). They had a history of training at least 6 months and were randomly divided in 2 groups; double-pyramid (7); and reverse step loading (7). Isotonic strength and endurance bench press and leg press, isometric hand and leg strength and endurance, Body composition and certain anabolic and catabolic hormones before and after a 8 weeks training period as well as after a 4 weeks detraining period are measured. Maximum strength and endurance isotonic and isometric between two training groups on upper body muscles; and lower body muscles after an 8 weeks training but after a 4 weeks detraining The factors mentioned decreased significantly (P<0.05). Both groups reduced the amount of testosterone, cortisol, epinephrine and norepinephrine had increased, but significantly increased cortisol dual pyramid group as compared to the reverse was increased stepwise. Also body fat mass hasn’t deferent significantly between two training groups. The above data suggest that after a short detraining period of 4 weeks Concentrations of anabolic hormones and decreasing catabolic hormone concentrations are increased. The use of a dual pyramid pattern more suitable for the above mentioned factors, it seems.<strong>هدف از پژوهش حاضر، تعیین تأثیر چهارهفته بیتمرینی پس از هشت هفته تمرین قدرتی با دو الگوی باردهی متفاوت (هرمی دوگانه و پلکانی معکوس) بر قدرت، استقامت، ترکیب بدنی و تغییرات برخی هورمونها در کشتیگیران جوان بود. بههمینمنظور، 14 نفر از کشتیگیران که دارای حداقل شش ماه سابقۀ تمرین در کشتی بودند (با میانگین سنی 42/2</strong><strong>±</strong><strong>30/17 سال، قد 14/6</strong><strong>±</strong><strong>41/170 سانتیمتر، وزن 18/13</strong><strong>±</strong><strong>29/72 کیلوگرم و چربی بدن 39/7</strong><strong>±</strong><strong>39/12 درصد) بهصورت داوطلبانه در این پژوهش شرکت کردند. آزمودنیها بهصورت تصادفی در دو گروه تمرینی تقسیم شدند و قدرت و استقامت ایزوتونیک و ایزومتریک بالاتنه و پایینتنه، ترکیب بدنی و مقدار برخی هورمونهای آنابولیکی و کاتابولیکی کشتیگیران قبل از تمرین، بعد از هشت هفته تمرین و پس از چهارهفته بی</strong><strong></strong><strong>تمرینی اندازه</strong><strong></strong><strong>گیری گردید. برمبنای یافتهها مشخص شد حداکثر قدرت و استقامت ایزومتریک و</strong><strong>ایزوتونیک در هر دو گروه پس از تمرین افزایش، اما پس از دورۀ بی</strong><strong></strong><strong>تمرینی، فاکتورهای یادشده نسبت به پس از تمرین کاهش معناداری داشت، همچنین میزان تستوسترون در هر دو گروه کاهش یافت، اما مقدار کورتیزول، اپی نفرین و نور اپی نفرین افزایش یافت وتنها افزایش کورتیزول در گروه هرمی دوگانه بهشکل معناداری نسبت به گروه پلکانی معکوس افزایش داشت. در ارتباط با درصد چربی بدنی نیز در هر دو گروه تفاوت معناداری مشاهده نشد. یافتههای فوق نشان میدهد علیرغم این که پس از بیتمرینی، غلظت هورمونهای آنابولیکی، استقامت ایزوتونیک و ایزومتریک و حداکثر قدرت در کشتیگیران کاهش مییابد ، درمقابل غلظت هورمونهای کاتابولیکی افزایش را نشان میدهد، اما استفاده از الگوی هرمی دوگانه برای حفظ فاکتورهای ذکرشده، مناسبتر بهنظر میرسد.</strong>https://spj.ssrc.ac.ir/article_770_69569741c15a797d3a4ac212bd338dbe.pdfپژوهشگاه تربیت بدنی و علوم ورزشی(وزارت علوم ، تحقیقات و فناوری)فیزیولوژی ورزشی2322-164X83020160722Effect of Swimming Training on Neuropathic Pain Induced by CCI in Male Adult Rats: Behavioral Studyاثر تمرین شنا بر درد نوروپاتی القاشده به روش CCI در موشهای صحرایی نر بالغ : مطالعۀ رفتاری8510077110.22089/spj.2016.771FAبابکفرزادمرکز تحقیقات علوم اعصاب، دانشگاه علوم پزشکی ایرانحمیدرجبیدانشیار دانشگاه خوارزمی0000-0002-3276-1598رضاقراخانلودانشیار دانشگاه تربیت مدرس0000000154905444فرینازنصیری نژاددانشیار دانشگاه علوم پزشکی ایرانآتوساجانزادهدانشجوی دکتری دانشگاه علوم پزشکی ایرانسیمادامنیدانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه علوم پزشکی ایرانبهنام الدینجامعیاستاد مرکز تحقیقات علوم اعصاب، دانشگاه علوم پزشکی ایرانJournal Article20140525The present study examined the effects of swimming training on chronic constriction injury (CCI) of sciatic nerve in Wistar male rats. Forty Wistar eight-week rats were assigned into 5 groups: 1) CCI neuropathic pain with swimming training (CCIST); 2) CCI neuropathic pain without swimming training (CCI); 3) No CCI neuropathic pain with swimming training (ST); No CCI neuropathic pain without swimming training (Control); 5) CCI sham surgery (Sham CCI). CCI and CCIST groups underwent peripheral nerve injury by four loose ligatures around sciatic nerve. Swimming training program includes two weeks (5 sessions per week, 30-60 min per session). Behavioral tests included the study of mechanical and thermal hyperalgesia and allodynia, which was conducted every week. Statistical results showed that mechanical (P=0.023 and P=0.013, respectively) and thermal (P=0.013 and P<0.001, respectively) hyperalgesia was significantly different in the CCIST group comparing to CCI group at the first and second week; whereas mechanical and cold allodynia did not significantly change in the CCIST group comparing to CCI group. In conclusion, our findings showed that proper exercise training directly affects hyperalgesia and should be considered as an important rehabilitation therapy. <strong>در پژوهش حاضر اثر تمرین شنا بر آسیب ناشی از فشردگی مزمن (</strong><strong>CCI</strong><strong>) عصب سیاتیک در موشهای صحرایی نر بالغ موردبررسی قرار گرفت. بدینمنظور، 40 سر موش صحرایی نژاد ویستار هشت هفتهای به پنج گروه تقسیم شدند که عبارت هستند از: گروه القای نوروپاتی با مدل </strong><strong>CCI</strong><strong> و تمرین شنا (</strong><strong>CCIST</strong><strong>)، گروه القای نوروپاتی با مدل </strong><strong>CCI</strong><strong> بدون تمرین شنا (</strong><strong>CCI</strong><strong>)، گروه سالم با تمرین شنا (</strong><strong>ST</strong><strong>)، گروه کنترل سالم بدون تمرین شنا و گروه شم جراحی </strong><strong>CCI</strong><strong> (</strong><strong>Sham CCI</strong><strong>). گروههای </strong><strong>CCIST</strong><strong> و </strong><strong>CCI</strong><strong> توسط زدن چهار گرۀ شل بر روی عصب سیاتیک، با آسیب عصبی محیطی مواجه شدند. شایانذکر است که پروتکل تمرینی شنا بهمدت دو هفته (5 روز در هفته بهمدت 30 تا60 دقیقه) بهطول انجامید. علاوهبراین، آزمونهای رفتاری شامل: مطالعۀ هایپرآلجیزیا و آلودینیای مکانیکی و حرارتی بود که هر هفته انجام میشد. یافتههای آماری نشان میدهد که هایپرآلجیزیای مکانیکی (بهترتیب </strong><strong>P=0.023</strong><strong> و </strong><strong>P=0.013</strong><strong>) و هایپرآلجیزیای حرارتی (بهترتیب </strong><strong>P=0.013</strong><strong> و </strong><strong>P<0.001</strong><strong>) در هفتههای اول و دوم در گروه </strong><strong>CCIST</strong><strong> نسبت به گروه </strong><strong>CCI</strong><strong> اختلاف معناداری داشتهاند، اما دو هفته تمرین، تأثیر معناداری بر آلودینیای مکانیکی و سرمایشی نداشته است. درمجموع، یافتههای پژوهش حاضر حاکی از آن است که انجام فعالیت ورزشی مناسب، بهصورت مستقیم بر هایپرآلجیزیا اثر میگذارد و باید بهعنوان یک درمان مهم توانبخشی موردتوجه قرار گیرد. </strong>https://spj.ssrc.ac.ir/article_771_814b513b042752bceb9e0040a7995148.pdfپژوهشگاه تربیت بدنی و علوم ورزشی(وزارت علوم ، تحقیقات و فناوری)فیزیولوژی ورزشی2322-164X83020160722Assessing the Credit of Walking and Running (ACSM) in the Estimated Volume of Oxygen Consumption in Active Young Iranian Menسنجش اعتبار معادلات راهرفتن و دویدن (ACSM) در برآورد حجم اکسیژن مصرفی در مردان جوان فعال ایرانی10111477210.22089/spj.2016.772FAمعرفتسیاهکوهیاناستاد دانشگاه محقق اردبیلی0000-0002-1609-3833مهدیعالی زادهدانشجوی دکتری دانشگاه تبریزآیلارایمانیدانشجوی دکتری دانشگاه محقق اردبیلیJournal Article20150213The aim of this study was to assess the agreement between the predicted VO2 by the means of the ACSM walking and running equations and criterion methods in active young men. Fifty active young men were selected as subjects (Mean ± SD Age 21.04 ± 2.069 yrs., Weight 70.11 ± 5.825 kg, Body Mass Index 22.36±3.21 kg/m2 and VO2max 51.08 ± 3.67 ml/kg/min) and completed an exhaustive treadmill test protocol. Walking and running data considered corresponding to the 2, 4, 6, 8, 10, 12, 14, 16, and 18 km/h. Bland-Altman graphical model and Interclass Correlation Coefficient (ICC) statistical tests were used to evaluate the absolute agreement of the two methods for predicted VO2. Findings showed lack of predicted VO2 agreements between ACSM equations and criterion methods during walking and running with the different speeds (walking: ICC= 0.422; ±1.96; 95% CI = -15 to +7.2 ml/kg/min; running: ICC= 0.045; ±1.96; 95% CI = -28 to -1.3 ml/kg/min). Based on the results, it can be concluded ACSM walking and running equations is not valid for predicting of VO2 in the Iranian young boys.<strong>هدف از پژوهش حاضر، ارزیابی همگرایی بین حجم اکسیژن مصرفی برآوردشده با استفاده از معادلات </strong><strong>ACSM</strong><strong> و روش تجزیهوتحلیل گازهای تنفسی بهعنوان روش مبنا در مردان جوان فعال بود. بدینمنظور، 50 مرد جوان فعال (با میانگین ± انحراف معیار سنی 609/2 ± 04/21 سال، وزن 825/5 ± 11/70 کیلوگرم، شاخص جرم بدن 21/3 </strong><strong>±</strong><strong> 36/22 کیلوگرم بر مترمربع و حداکثر اکسیژن مصرفی 67/3 </strong><strong>±</strong><strong> 08/51) بهعنوان آزمودنی انتخاب شدند و حجم اکسیژن مصرفی آنها با استفاده از معادلات </strong><strong>ACSM</strong><strong> و روش مبنا در سرعتهای مختلف دو، چهار، شش، هشت، 10، 12، 14، 16 و 18 کیلومتر بر ساعت ( 495 مورد) برآورد شد. بهمنظور ارزیابی همگرایی حجم اکسیژن مصرفی برآوردشده، از آزمون آماری بلاند ـ آلتمن و ضریب همبستگی درونطبقهای استفاده شد. یافتههای پژوهش بیانگر عدم همگرایی حجم اکسیژن مصرفی برآوردشده با روش مبنا و معادلات </strong><strong>ACSM</strong><strong> در سرعتهای دو تا 18 کیلومتر بر ساعت میباشد (</strong><strong></strong><strong>راه</strong><strong></strong><strong>رفتن: </strong><strong>ICC=0.422, ±1.96, 95% CI= -15 to</strong><strong></strong><strong>+7.2 ml/kg/min</strong><strong>؛ دویدن: </strong><strong>ICC=0.045, ±1.96, 95% CI =-28 to -1.3 ml/kg/min</strong><strong>). بر پایۀ این نتایج میتوان ذکر کرد که معادلات </strong><strong>ACSM</strong><strong> در برآورد حجم اکسیژن مصرفی در مردان جوان فعال ایرانی، فاقد اعتبار بوده و نیازمند بازنگری است.</strong>https://spj.ssrc.ac.ir/article_772_62148eafeb9b9528f23806930dfc1425.pdfپژوهشگاه تربیت بدنی و علوم ورزشی(وزارت علوم ، تحقیقات و فناوری)فیزیولوژی ورزشی2322-164X83020160722Comparison the Effect of Two Different Intensities of Acute Aerobic Exercise on Plasma Concentrations of Apelin, Blood Glucose and Insulin Resistance in Type 2 Diabetic Menمقایسۀ تأثیر دو شدت فعالیت حاد هوازی بر غلظت آپلین پلاسما، گلوکز خون و شاخص مقاومت به انسولین مردان مبتلابه دیابت نوع دو11512877310.22089/spj.2016.773FAمحمدطاهرافشون پورکارشناس ارشد دانشگاه شهید چمران اهوازعبدالحمیدحبیبیدانشیار دانشگاه شهید چمران اهوازروح اللهرنجبراستادیار دانشگاه شهید چمران اهواز00 00000190918613Journal Article20150412The aim of this study was to compare the effect of two different intensities of acute aerobic exercise on plasma Apelin concentration, blood glucose and insulin resistance in type 2 diabetic men. Twelve type 2 diabetic men were selected and assigned to perform acute aerobic exercise training (mean ±SD, n = 12 age, 52.6 ± 3.6 yrs; height, 171.3 ± 6.7 cm; weight, 87.6 ± 4.7 kg). Anthropometric measures and maximal oxygen uptake (vo2max) were measured using a modified Bruce test. Acute exercise training was performed in two sessions (two different intensities 50% and 80% vo2max). Before, immediately and 24 hours after each activity, blood samples to measure plasma Apelin level, insulin, glucose and HOMA-IR were collected. Following the end blood sampling, data analysis was performed with two-way ANOVA with repeated measures and P0.05). Also, finding showed no significant difference in blood glucose and insulin resistance index in intensity, time and the interaction between intensity and time. It seems that high intensity of acute aerobic exercise has significant effect on the plasma level of Apelin in type 2 diabetic men. Although no significant effect on glucose and insulin resistance was observed.<strong>هدف از این پژوهش، مقایسۀ</strong><strong>تأثیر دو شدت فعالیت حاد هوازی بر غلظت آپلین پلاسما، گلوکز خون و شاخص مقاومت به انسولین در مردان مبتلابه دیابت نوع دو میباشد.</strong><strong>بدینمنظور، 12 آزمودنی مبتلابه دیابت نوع دو (با میانگین سنی 6/3</strong><strong>±</strong><strong>6/52 سال، قد</strong><strong>7/6</strong><strong>±</strong><strong> 3/171 سانتیمتر و وزن 7/4</strong><strong>±</strong><strong>58/87 کیلوگرم) در پژوهش حاضر شرکت کردند. ابتدا و طی جلسهای، تنسنجی و اوج اکسیژن مصرفی (</strong><strong>VO2peak</strong><strong>) آزمودنیها از طریق آزمون تعدیلشدۀ بروس محاسبه</strong><strong>گردید. سپس، آزمودنیها پس از گذشت حداقل 10 ساعت از ناشتایی،</strong><strong>طی دو جلسه درمعرض آزمون دویدن روی نوارگردان</strong><strong>با دو شدت</strong><strong>50 درصد و 80 درصد اوج اکسیژن مصرفی قرار گرفتند. علاوهبراین، نمونۀ خونی پیش از فعالیت، بلافاصله پس از آن و 24 ساعت پس از هر شدت فعالیت برای اندازهگیری سطوح آپلین، گلوکز و انسولین گرفته شد. بهمنظور تجزیهوتحلیل دادهها نیزآزمون تحلیل واریانس درونگروهی دوراهه با اندازهگیری مکرر مورد استفاده قرار گرفت. برمبنای نتایج، تفاوت معناداری در مقدار آپلین پلاسما بین شدتهای فعالیت مشاهده میشود (</strong><strong>416</strong><strong>.</strong><strong>P=0</strong><strong> در شدت 50 درصد و </strong><strong>286</strong><strong>.</strong><strong>P=0</strong><strong> در شدت 80 درصد)؛ درحالیکه</strong><strong>در زمان نمونهگیری و تعامل بین شدتها</strong><strong>تفاوت معناداری وجود ندارد (</strong><strong>0.05</strong><strong>></strong><strong>P</strong><strong>). همچنین، یافته</strong><strong></strong><strong>ها</strong><strong></strong><strong> تفاوت معناداری را در مقدار گلوکز خون و مقاومت به انسولین در شدت و زمان نمونهگیری و نیز تعامل بین این دو نشان نمیدهد (</strong><strong>0.05</strong><strong>></strong><strong>P</strong><strong>). بهطورکلی، بهنظر میرسد فعالیت حاد هوازی در شدت بالا میتواند تأثیر معناداری بر غلظت آپلین پلاسما در مردان مبتلابه دیابت نوع دو ایجاد کند؛ درحالیکه تأثیری بر متغیرهای گلوکز و مقاومت به انسولین ندارد.</strong>https://spj.ssrc.ac.ir/article_773_fc187c118ed3e112ff0fec24f7a64ff7.pdfپژوهشگاه تربیت بدنی و علوم ورزشی(وزارت علوم ، تحقیقات و فناوری)فیزیولوژی ورزشی2322-164X83020160722Preconditioning Effect of Aerobic Exercise with D3 Vitamin Consumption on VEGF levels in the 6-OHDA Lesioned Parkinson's Disease Rat Modelاثر پیشآمادهسازی تمرین هوازی بههمراه مصرف ویتامین D3 بر سطوح VEGF موشهای پارکینسونیشده با تزریق شش- هیدروکسی دوپامین12914277410.22089/spj.2016.774FAسید عبدالههاشم ورزیاستادیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد ساری0000000310088141علیحیدریان پوردانشیار دانشگاه بوعلی سینا همدان0000.0001.8152.1489Journal Article20150707The purpose of this study was the preconditioning effect of aerobic exercise with d3 vitamin consumption on VEGF levels in the 6-ohda lesioned Parkinson's disease rat model. 48 male rats with the age of 7 weeks and weight 250-300 gr, randomly divided to 6 groups: healthy control, Parkinson’s control, sham, exercise -Parkinson, vitamin- Parkinson, exercise+ vitamin - Parkinson. The exercise groups, exercised for 4 weeks, 5 days per week for 30 minutes on treadmill at a speed of 15 meters per minute and with a slope of zero. The vitamin groups, received vitamin d3 for 4 weeks, 2 days per week and with a dose of 1 mg/kg of body weight. After 4 weeks of exercise and d3 vitamin consumption, was created an experimental model of Parkinson's disease using stereotactic surgery and injections of 6-hydroxy dopamine in the striatum. 3 weeks after this, Apo morphine rotational test was conducted in order to verify the parkinsonian rats and then were measured VGEF levels in the striatum by Elisa method after destruction and extraction of the striatum of the rats’ brain. The results show that, 4 weeks’ treadmill aerobic exercise with d3 vitamin consumption, before 6-hydroxy-dopamine induction, could significantly increase VGEF levels in the striatum (P≤0.005). In general, the results of this study showed that preconditioning with aerobic exercise with d3 vitamin can be caused increasing of dopaminergic neurons protection against degradation resulting of 6-hydroxy dopamine by increasing the levels of VGEF and play a protective role in Parkinson's disease.<strong>هدف پژوهش حاضر، بررسی اثر پیشآمادهسازی تمرین هوازی همراه با مصرف ویتامین </strong><strong>D3</strong><strong> بر سطوح فاکتور رشد اندوتلیال عروقی (</strong><strong>VEGF</strong><strong>) جسم مخطط موشهای پارکینسونیشده با شش- هیدروکسی دوپامین میباشد. 48 موش صحرایی نر هفت هفتهای با وزن 300ـ250 گرم بهصورت تصادفی به شش گروه کنترل سالم، کنترل پارکینسون، شم، تمرین ـ پارکینسون، ویتامین ـ پارکینسون و تمرین + ویتامین ـ پارکینسون تقسیم شدند. گروههای تمرینی بهمدت چهار هفته و هفتهای پنج روز به مدت 30 دقیقه روی نوارگردان با سرعت 15 متر در دقیقه با شیب صفر درجه به تمرین پرداختند. همچنین، گروههای دریافتکنندۀ ویتامین </strong><strong>D3</strong><strong>، بهمدت چهار هفته، هفتهای دو روز و با دوز یک میکروگرم در کیلوگرم وزن بدن ویتامین دریافت نمودند. پس از چهار هفته تمرین و دریافت ویتامین، ایجاد مدل تجربی پارکینسون با استفاده از جراحی استریوتاکسی و تزریق شش- هیدروکسی دوپامین به داخل جسم مخطط انجام گرفت. سه هفته پس از تزریق شش- هیدروکسی، تست چرخشی آپومورفین بهمنظور تأیید پارکینسونیشدن موشها انجام شد و پس از کشتار و استخراج جسم مخطط از مغز موشها، سطوح </strong><strong>VEGF</strong><strong> به روش الایزا اندازهگیری گردید. یافتهها نشان میدهد که چهار هفته تمرین هوازی همراه با مصرف ویتامین </strong><strong>D3</strong><strong> پیش از القای شش- هیدروکسی دوپامین توانسته است بهشکل معناداری سطوح </strong><strong>VEGF</strong><strong> جسم مخطط را افزایش دهد (</strong><strong>005</strong><strong>.</strong><strong>P≤0</strong><strong>). بهطورکلی، نتایج پژوهش بیانگر آن است که پیشآمادهسازی با استفاده از تمرین هوازی بههمراه مصرف ویتامین </strong><strong>D3</strong><strong> میتواند با افزایش</strong><strong>سطوح </strong><strong>VEGF</strong><strong>، سبب افزایش محافظت نرونهای دوپامینرژیک دربرابر تخریب ناشی از شش- هیدروکسی دوپامین گردد و نقشی حفاظتی دربرابر بیماری پارکینسون ایفا نماید.</strong>https://spj.ssrc.ac.ir/article_774_aa910d919146d01b777d06b40e338217.pdfپژوهشگاه تربیت بدنی و علوم ورزشی(وزارت علوم ، تحقیقات و فناوری)فیزیولوژی ورزشی2322-164X83020160722Effect of Pilates Training on Serum Levels of Brain-Derived Neurotrophic Factor, Malondialdehyde and Total Antioxidant Capacity in Women with Multiple Sclerosisاثر تمرین پیلاتس بر سطوح سرمی عامل نوروتروفیک مشتق از مغز، مالون دی آلدئید و ظرفیت آنتیاکسیدانی تام بیماران زن مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس14315877510.22089/spj.2016.775FAمرضیهثاقب جوعضو هیئت علمی دانشگاه بیرجند0000-0001-5862-5490محمددهقانی فیروز آبادیاستادیار گروه مغز و اعصاب دانشکده پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی بیرجندمهدیهاعتصامیکارشناسی ارشد تربیت بدنیتکتممحمودزادهکارشناسی ارشد تربیت بدنی دانشگاه بیرجندJournal Article20150726The objective of this study was to assess the effect of eight weeks of Pilates training on serum levels of Brain-Derived Neurotrophic Factor, Malondialdehyde and Total Antioxidant Capacity in women with Multiple Sclerosis. Twenty-one Women with Multiple Sclerosis (mean age 36.40±8.30 years, body mass index 25.39±5.80 kg/m2 and expanded disability status scale 2.67±1.70), were randomly divided into experimental and control groups. Experimental group performed eight weeks Pilates training (three days per week). Blood samples were collected 24h before and 48h after the training. Data were analyzed by paired and independent T-test with a significant level P<strong>هدف از این پژوهش، بررسی اثر هشت هفته تمرین پیلاتس بر سطوح سرمی عامل نوروتروفیک مشتق از مغز، مالون دی آلدئید و ظرفیت آنتیاکسیدانی تام بیماران زن مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس بود. بدینمنظور، 21 زن مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس (با میانگین سنی 30/8</strong><strong>±</strong><strong>40/36 سال، نمایۀ تودۀ بدنی 80/5</strong><strong>±</strong><strong>39/25 کیلوگرم بر متر مربع و نمرۀ ناتوانی 70/1</strong><strong>±</strong><strong>67/2) بهصورت تصادفی در دو گروه تجربی و کنترل قرار گرفتند. گروه تجربی بهمدت هشت هفته (سه جلسه در هفته) به انجام تمرینات پیلاتس پرداخت و نمونههای خونی 24 ساعت قبل و 48 ساعت پس از دورۀ تمرین جمعآوری گردید. دادهها با استفاده از آزمون تی وابسته و مستقل با سطح معناداری </strong>0.05<strong>></strong>P<strong> تحلیل شدند. نتایج آزمون تی وابسته نشان میدهد که در گروه تجربی، سطح سرمی عامل نوروتروفیک مشتق از مغز بهدنبال تمرینات پیلاتس بهشکل معناداری افزایش یافته است (</strong>P=0.01<strong>)، اما سطوح سرمی مالون دی آلدئید و ظرفیت آنتیاکسیدانی تام تغییر معناداری را نشان نمیدهد (مقادیر </strong>P<strong> بهترتیب 14/0 و 34/0). همچنین، سطح سرمی مالون دی آلدئید در گروه کنترل افزایش معناداری (</strong>P=0.04<strong>) و سطح ظرفیت آنتیاکسیدانی تام کاهش معناداری یافت (</strong>P=0.02<strong>). علاوهبراین، یافتههای آزمون تی مستقل حاکی از این است که سطح سرمی مالون دی آلدئید در گروه کنترل درمقایسه با گروه تجربی افزایش معناداری داشته است (</strong>P=0.03<strong>). بهطورکلی، بهنظر میرسد تمرینات پیلاتس میتواند عاملی کمککننده جهت بهبود عوامل نوروتروفیکی بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس باشد. اگرچه، این احتمال وجود دارد که این تمرینات قادر به بهبود وضعیت اکسایشی این بیماران نباشند، اما میتوانند از روند روبهگسترش آن جلوگیری نمایند. </strong>https://spj.ssrc.ac.ir/article_775_e3d7048edae84c34f4b256c0bfdf5061.pdfپژوهشگاه تربیت بدنی و علوم ورزشی(وزارت علوم ، تحقیقات و فناوری)فیزیولوژی ورزشی2322-164X83020160722The Effects of 12 Weeks Combined Training on Plasma Adiponectin and IL-6 in Overweight Femalesاثر 12 هفته تمرین ترکیبی بر ادیپونکتین و اینترلوکین شش پلاسمای زنان دارای اضافهوزن15917277610.22089/spj.2016.776FAمعصومههلالی زادهاستادیار پژوهشگاه تربیت بدنی و علوم ورزشیعباسعلیگائینیاستاد دانشگاه تهران0000-0002-8679-0639محمد رضاکردیدانشیار دانشگاه تهرانحکیمفرجیاستادیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد ورامین پیشواJournal Article20150928The aim of this Study was to investigate the Effects of 12 weeks Combined Training on Plasma Adiponectin and IL-6 in overweight females. 40 non athlete and overweight female students (BMI=25-30), were Selected and divided randomly into two Experimental and control groups, equally. Training program was done seven days a week for 12 weeks. The Endurance training Program, which was Performed four Sessions per week, Included Intermittent training. Two Sessions per week were assigned to Progressive Resistance training Consisted of circuit Trainings. One session per week was also allocated to handball training. Blood samples were taken in fasting state from all subjects. Plasma Adiponectin and IL-6 Concentrates were measured using ELISA method. The Statistical analysis was done by ANOVA with Repeated measure (2×2), at the Significance level of P<strong>هدف از این پژوهش، بررسی اثر 12 هفته تمرین ترکیبی بر ادیپونکتین و اینترلوکین شش پلاسمای زنان دارای اضافهوزن میباشد. بدینمنظور، 40 دانشجوی غیرورزشکار با </strong><strong>BMI</strong><strong> بالاتر از 25 و کمتر از 30، از میان بیش از 400 دانشجوی واجد شرایط فوق، پس از تکمیل رضایتنامه و پرسشنامۀ سلامت جسمانی و فعالیت بدنی انتخاب شدند و بهوسیلۀ جدول اعداد تصادفی به دو گروه تجربی و کنترل تقسیم شدند. پروتکل تمرینی گروه تجربی بهمدت 12 هفته و هفت جلسه فعالیت در هفته شامل چهار جلسه تمرین استقامتی تناوبی با شدت 75ـ55 درصد ضربان قلب بیشینه، دو جلسه تمرین مقاومتی دایرهای و یک</strong><strong>جلسه تمرین هندبال بود. نمونهگیری خون از دو گروه پس از 12 ساعت ناشتایی، در دو نوبت پیش از شروع برنامۀ تمرینی و 72 ساعت پس از پایان برنامۀ تمرینی انجام پذیرفت. مقادیر ادیپونکتین و اینترلوکین شش پلاسما توسط روش الایزا اندازهگیری شد و بهمنظور مقایسۀ متغیرها بین گروهها از آزمون آماری </strong><strong>ANOVA</strong><strong> با اندازهگیریهای مکرر (2×2) در سطح</strong><strong>P</strong>https://spj.ssrc.ac.ir/article_776_c7fc2e80b6daeb0dabf046a6a27a80b9.pdf