پژوهشگاه تربیت بدنی و علوم ورزشی(وزارت علوم ، تحقیقات و فناوری)فیزیولوژی ورزشی2322-164X52020140121Winter 2014نشریه زمستان 92115654FAJournal Article20150124https://spj.ssrc.ac.ir/article_54_4da41f2cc1388beab62f2826c3693dfb.pdfپژوهشگاه تربیت بدنی و علوم ورزشی(وزارت علوم ، تحقیقات و فناوری)فیزیولوژی ورزشی2322-164X52020140121Effects of Aerobic Exercise in Tensityon Energy Intake, Appetite and Energy- Regulating Hormones in Sedentary Youngmenاثر شدت فعالیت هوازی بر انرژی دریافتی، اشتها و هورمونهای تنظیم کننده انرژی در مردان جوان غیر فعال1528273FAمحسنابراهیمیاستادیار دانشگاه سمنانفرهادرحمانینیااستاد دانشگاه گیلانارسلانDamirchiدانشیار دانشگاه گیلانبهمنمیرزاییدانشیار دانشگاه گیلانJournal Article20120222The purpose of this study was investigation effects of low and high intensity aerobic exercise on energy intake, appetite and energy-regulating hormones. Sixteen sedentary (age 22.09±1.44 yr, height 172.55±6.33 cm, weight 70.55±8.90 kg, fat percent 17.95±4.30) men were randomly divided in low (55% MHRR for 45 min/day n=8) and high (75% MHRR for 30 min/day n=8) intensity exercise groups. All subjects participated in two experimental conditions with two days apart include five days control with no exercise, and five days exercise. Subjects recorded dietary intake using a food diary and self-weighed intake during each five days. Visual analogue scale (VAS) completed at each morning in fasted state. The level of acylated ghrelin, insulin, leptin, and glucose were measured in the morning at 6th day in fasting status after control and exercise conditions. No significant changes were found in absolute energy intake, appetite rate and level of acylated ghrelin and leptin between conditions (p>0.05). Interestingly, relative energy intake was significantly lower after exercise in the low-intensity exercise group (p=0.018). However, insulin (p=0.041) and glucose (p=0.022) concentration reduced significantly after exercise condition in the high-intensity exercise group. Finally, it can be concluded that low-intensity exercise is more effective in negative energy balance and high-intensity exercise is more impressive for reducing insulin and glucose concentrationتحقیق حاضر با هدف بررسی آثار فعالیت هوازی با شدت کم و زیاد بر انرژی دریافتی، اشتها و هورمونهای تنظیم کننده انرژی انجام شد. شانزده مرد سالم غیر فعال (سن44/1 ±09/ 22 سال، قد 33/6±55/172 سانتیمتر، وزن 90/8±55/70 کیلوگرم، درصد چربی بدن 30/4±95/17) به صورت تصادفی به دو گروه فعالیت با شدت کم (55 درصد حداکثر ضربان قلب ذخیره بهمدت 45 دقیقه) و فعالیت با شدت زیاد (75 درصد حداکثر ضربان قلب ذخیره به مدت 30 دقیقه)تقسیم شدند. آزمودنیها به صورت تقاطعی متعادل، دو شرایط آزمایشی 5 روز کنترل (بدون فعالیت ورزشی) و 5 روز فعالیت را پشت سر گذاشتند. آزمودنیها غذای مصرفی خود را در طول هر پنج روز وزن کرده و در برگه روزانه ثبت کردند. اشتهای آزمودنیها هر روز صبح با مقیاس دیداری (VAS) ثبت شد. غلظت هورمون گرلین، لپتین، انسولین و گلوکز در صبح روز ششم در حالت ناشتا پس از شرایط کنترل و فعالیت اندازه گیری شد. تغییر معناداری در انرژی دریافتی مطلق، اشتها، غلظت هورمون گرلین و لپتین در هیچ یک از گروهها مشاهده نشد (05/0P>)؛ اما انرژی دریافتی نسبی به طور معناداری در گروه با شدت کم کاهش یافت (018/0P=). همچنین کاهش معناداری در غلظت انسولین (041/0P=) و گلوکز (022/0P=) در گروه با شدت زیاد مشاهده شد. چنین میتوان نتیجه گیری کرد که فعالیت هوازی با شدت کم در ایجاد تعادل منفی موثرتر از فعالیت هوازی با شدت زیاد عمل میکند. همچنین فعالیت هوازی با شدت زیاد در کاهش غلظت انسولین و گلوکز بهتر از فعالیت هوازی با شدت کم عمل میکند.https://spj.ssrc.ac.ir/article_273_b664cdb2288a0b3d9f8473476a01d508.pdfپژوهشگاه تربیت بدنی و علوم ورزشی(وزارت علوم ، تحقیقات و فناوری)فیزیولوژی ورزشی2322-164X52020140121The Effects of 4 Weeks Plyometric Training on Serum Brain Derived Nerotrophic Factor Concentration in Active Menتاثیر چهار هفته تمرین پلیومتریک بر غلظت سرمی فاکتور نروتروفیک مشتق از مغز مردان فعال2938274FAضیاءفلاح محمدیدانشیار دانشگاه مازندرانحسیننظریکارشناس ارشد دانشگاه مازندرانJournal Article20130114Objective this study was investigating the effects of 4 weeks plyometric training on serum Brain Derived Nerotrophic Factor (BDNF) concentration of active men. Participants were 14 physical education students that randomly divided in two groups: experimental (n=7) and control group (n=7). experimental group performed 4 week plyometric training consist of scissor jump, lateral hop, box jump, diagonal hop, power skipping, speed skipping. Blood samples were taken in fasting state before and after training in order to measurement brain derived nerotrophic factor. BDNF measured by using an enzyme-linked immunosorbent assay (ELISA) kit. Data was analyzed using dependent t test. Differences were considered to be significant when pهدف از این تحقیق بررسی تاثیر چهار هفته تمرین پلیومتریک بر غلظت سرمی فاکتور نروتروفیک مشتق از مغز BDNF))، دانشجویان پسر رشته تربیت بدنی بود. در این مطالعه نیمه تجربی14دانشجوی پسر رشته تربیتبدنی که از سلامت کامل جسمانی برخوردار بودند به طور تصادفی به دو گروه تمرین پلیومتریک ( سن 34/1±14/22، قد 89/3 ± 14/172، وزن 77/8 ± 42/63 و شاخص توده بدنی77/2 ± 42/21) و کنترل ( سن 54/2 ± 85/23، قد 11/7 ± 57/178، وزن 53/4± 71/71 و شاخص توده بدنی90/1±60/22) تقسیم شدند. آزمودنی های گروه تمرین به مدت 4 هفته تمرینات پلیومتریک شامل (جست سرعتی، جست قدرتی، پرش قیچی، پرش زانو بالا، لی لی از پهلو، لیلی مورب و پرش روی جعبه) را انجام دادند. خونگیری از افراد پیش و پس از برنامه تمرینات به منظور اندازه گیری فاکتور نروترفیک مشتق از مغز در حالت ناشتا به عمل آمد. سطوح BDNF با استفاده از کیت آزمایشگاهی و روش الایزا اندازه گیری شد. همچنین از دستگاه ارگوجامپ برای اندازه گیری پرش عمودی استفاده شد. از آزمون t همبسته برای بررسی تفاوت های درون گروهی استفاده شد و سطح معناداری 05/0P< در نظر گرفته شد. سطوح سرمیBDNF پس از 4 هفته تمرین پلیومتریک تغییر معناداری نشان نداد (812/0=P). اما پرش عمودی تغییر معناداری پیدا کرد (007/0=P). به نظر می رسد شدت و مدت تمرینات در حدی نبوده است که بتواند سطوح سرمی BDNF را تغییر دهد.https://spj.ssrc.ac.ir/article_274_e0c405f0a5cfce5a144f79a6ecefc5fd.pdfپژوهشگاه تربیت بدنی و علوم ورزشی(وزارت علوم ، تحقیقات و فناوری)فیزیولوژی ورزشی2322-164X52020140121Effect of caffeine consumption and one Session incremental exercise on oxidative stress and enzymatic antioxidant status in active menاثر مصرف کافئین و یک جلسه فعالیت ورزشی فزاینده بر استرس اکسایشی و آنتی اکسیدان های آنزیمی مردان فعال3952313FAشادمهرمیرداردانشیار دانشگاه مازندران0000-0003-3075-1529یاسرعلویکارشناس ارشد دانشگاه مازندرانفاطمهملکیکارشناس ارشد دانشگاه مازندرانJournal Article20121009The most of studies have been assessed caffeine prooxidant-antioxidant effects, introduced it as an antioxidant substance. However, some authors believed that caffeine has an oxidative effect. The aim of this study was to investigate the effects of 5 mg.kg<sup>-1</sup> caffeine consumption during one Session incremental exercise on oxidative stress in active men. In order to, MDA as marker of lipid peroxidation and GPX and SOD as enzymatic antioxidants were measured in blood serum. therefore ten men students of physical education (age: 21.4± 1.6 years, BMI values: 23.31± 2.39 kg/m<sup>2</sup>, and Bruce protocol time (14.36 ± 1.58 min) voluntarily participated in this study. Bruce test was done in two sessions separately [interval between sessions were 5 days] and subjects participated in two conditions: placebo consumption in first session and 5mg.kg caffeine dosage in second session. Venous blood samples were obtained for analysis before exercise and 5 mg/kg caffeine dose / placebo ingestion (Pre) and immediately after the test (Post). Findings were analyzed by SPSS.18 and Excel 2003 soft wares. The result of this study indicated that 5 mg/kg caffeine consumption in comparison to placebo, decreased MDA and increased GPX significantly (P<0/05). But there was no significant difference between groups for SOD (P= 0/398). Generally it seems 5mg.kg<sup>-1</sup> caffeine dosage inhibited exercise-induced oxidative stress in according to lipid peroxidation decrease and improves in antioxidant activitiesاکثر مطالعاتی که در زمینه ی تاثیرات آنتی اکسیدانی یا پراکسیدانی کافیین صورت گرفته اند، این ماده را به عنوان یک آنتی اکسیدان معرفی کرده اند. با این وجود برخی از محققین معتقدند که کافیین دارای خواص پراکسیدانی نیز می باشد. بنابراین هدف از انجام این پژوهش، بررسی اثرات مصرف میزان mg/kg 5 کافئین طی یک جلسه فعالیت ورزشی فزاینده بر استرس اکسایشی در مردان فعال بود. به همین منظور مالون دی آلدئید (MDA) به عنوان شاخص پراکسیداسیون لیپید و آنزیم های گلوتاتیون پراکسیداز (GPX) و سوپراکسید دیسموتاز (SOD) به عنوان آنتی اکسیدان های آنزیمی در سرم خون مورد اندازهگیری قرار گرفتند.برای این منظور 10 نفر از دانشجویان پسر رشته ی تربیت بدنی ( سن 1.6±21.4 سال، شاخص توده بدن2.39±23.31 کیلوگرم بر مترمربع و زمان آزمون بروس 1.58 ± 14.36 دقیقه) داوطلبانه در این تحقیق شرکت کردند. آزمون بروس در2 نوبت جداگانه با فاصله ی 5 روز انجام شد. آزمودنی ها در جلسه اول در شرایط دارونما (گروه 1)، و در جلسه دوم در شرایط مصرف مقدار mg/kg 5 (گروه 2) در آزمون شرکت کردند. نمونه های خونی قبل از مصرف دارونما یا کافیین و بعد از انجام آزمون جمعآوری شد. یافته ها با استفاده از نرم افزارSPSS.18 و EXCEL 2003مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته های پژوهش نشان می دهد مصرف کافئین در مقایسه با شرایط دارونما، موجب کاهش معنادار مقادیر MDA (05/0 > P)و افزایش معناداری در مقادیر GPX شد (05/0 > P). اما تفاوت میان دو گروه در متغیر SOD معنادار نبود (398/0 > P). به طور کلی به نظر می رسد مصرف mg/kg 5 کافئین فشار اکسایشی ناشی از فعالیت وامانده ساز را همراه با کاهش پراکسیداسیون لیپیدی مهار نموده و موجب بهبود فعالیت آنتی اکسیدان های آنزیمی می شود.https://spj.ssrc.ac.ir/article_313_32c858aebdffa38e7f0d051cf43b13fe.pdfپژوهشگاه تربیت بدنی و علوم ورزشی(وزارت علوم ، تحقیقات و فناوری)فیزیولوژی ورزشی2322-164X52020140121Survey of prevalence of supplement use and reasons in men national rower athlete of Iranبررسی میزان شیوع مصرف و دلایل استفاده از مکمل ها در قایقرانان مرد تیم ملی ایران5362314FAمحمدعزیزیعضو هیأت علمی دانشگاه رازی کرمانشاهJournal Article20121231The purpose of this study was to investigate prevalenceof supplement use and reasons in men national rower athlete of Iran. The target population was all national team rower of Iran. Researcher-build questionnaire which was developed to measure prevalence of supplement use and knowledge about doping and side effects distributed between athletes. After translation, questionnaires were evaluated by professor’s faculty of physical education and sport sciences. The reliability analysis yielded Cronbach Alpha values of 0.81. The collected data was analyzed by descriptive and deductive method spss v.16 (P<0.05). The results show that 61.9 % of rowers use supplements. The reason for using supplement was increase speed (26%), strength (27%) and endurance (37 %). 67.9 % of rowers has moderate knowledge about supplements and doping and7.1 % has good knowledge. Also, the athlete purchase supplements products in pharmacy (39.3%), coach/trainer (25%), friends (14.3%) and clubs (3.6%) respectively. It can be concluded that rower athlete in national team should extend their knowledge regarding to the amount of supplement intake and doping. <br /> هدف از تحقیق حاضر بررسی میزان شیوع مصرف و دلایل استفاده از مکمل ها در قایقرانان مرد تیم ملی ایران بود. جامعه آماری این تحقیق را کلیه ورزشکاران تیم ملی مرد در رشتههایتخصصی قایقرانی (آبهای آرام، دراگون بوت، بادبانی و روئینگ) تشکیل میدادند که پرسشنامه بین همه قایقرانان توزیع شد.ابزاراندازهگیری،پرسشنامه خودگزارشدهی، بدون نام ومحققساختهای بود که جهت اندازهگیری میزان مصرف مکمل ها و آگاهی از دوپینگ و عوارض جانبی آن طراحی شده بود. اعتبار پرسشنامه توسط آزمون آلفا کرونباخ برابر با 81/0 بدست آمد. تجزیه و تحلیل داده های این تحقیق در دو سطح توصیفی و استنباطی با استفاده از نرم افزار spss نسخه 16 در سطح معناداری (05/0P ≤) صورت گرفت. نتایج تحقیق حاضرنشان داد 9/61% قایقرانان تمایل به استفاده از داروها یا مکمل افزایشدهنده دارند. دلیل استفاده از مکملها در قایقرانان افزایش سرعت (26٪)، قدرت (27٪)، و استقامت (37٪) بود. میزان اطلاعات صحیح و علمی در رابطه با مکملها و دوپینگ را 9/67 درصد قایقرانان برای خود متوسط، 2/14 درصد کم، 7/10 درصد بدون آگاهی و فقط 1/7 درصد اطلاعات زیاد تخمین زده بودند. همچنین 3/39 قایقرانان از طریق داروخانه، 25% مربی و بدنساز، 3/14% دوستان و 6/3% از طریق باشگاه مکملها را تهیه می کردند.اگرچه استفاده از مکمل ها برای بهبود عملکرد ورزشی می تواند موثر باشد، اما به دلیل خطرات مصرف آنها، ورزشکاران بایستی دقت بیشتری در مورد میزان مصرف مکمل ها داشته باشند.https://spj.ssrc.ac.ir/article_314_e65e60ebed0aec5c208d236db2b2ec36.pdfپژوهشگاه تربیت بدنی و علوم ورزشی(وزارت علوم ، تحقیقات و فناوری)فیزیولوژی ورزشی2322-164X52020140121The Effect of Ten Days Cinnamon Supplementation on the Biochemical and Functional Markers of Delayed Onset Muscle Sorenessتأثیر ده روز مصرف دارچین بر شاخصهای بیوشیمیایی و عملکردی کوفتگی عضلانی تأخیری6380315FAعباسمعمارباشیدانشیار دانشگاه محقق اردبیلیمجتبیعباسیاندانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه محقق اردبیلیJournal Article20130110Delayed Onset Muscle Soreness (DOMS) is an unpleasant status accompanied by skeletal muscle pain and mainly occurred after unaccustomed or eccentric exercises. A great concern among the athletes and coaches is to find an easy and safe method of DOMS prevention. This study aimed to study oral supplementation of cinnamon during ten days for the prevention of biochemical and functional symptoms of DOMS after one session eccentric exercise. Twenty-four healthy and inactive male students with no sign of DOMS and in age of 19.1±1.14 years randomly divided into experimental (n=10) and control (n=14) groups. Experimental group consumed six capsules contains 420 mg of cinnamon powder (2.52 gr daily) one week before and three days after eccentric exercise. Control group taken six capsules of lactose. Muscle soreness protocol performed with 80% of 1RM in four sessions and each session was consisting of 20 repetitions and three minutes rest. One week before DOMS protocol and immediately after, 24, 48, and 72 h after protocol, maximum isometric and isotonic forces, pain perception, knee range of motion, thigh circumference, plasma concentration of CPK and LDH were measured. Repeated measure ANOVA with Bonferroni adjustment was used to compare the effect of cinnamon in each session. Independent t-test was used to compare between group differences in time series. Results showed daily consumption of 2.52 gr. Cinnamon powder during ten days significantly decrease the CPK and LDH concentrations (p <0.0001). Maximum isometric force in the experimental group was not significant as compared with control, whereas, maximum isotonic force in the experimental group was significantly lower compared with control group (p <0.001). Knee range of motion significantly increased in the experimental group compared with control group 48 and 72 h after exercise (p <0.0001). Pain perception in the experimental group was significantly lower compared with control group (p <0.0001). Results obtained from current research indicated ten days of cinnamon consumption significantly changed the laboratory and functional indices of DOMS.کوفتگی عضلانی حالتی ناخوشایند همراه با درد در عضلات اسکلتی است که عمدتاً متعاقب فعالیت عضلانی برونگرا و یا غیر معمول ایجاد میشود. دستیابی به روشی آسان و بیضرر برای پیشگیری از این عارضه یا درمان آن، از دغدغههای رایج مربیان و ورزشکاران است. این پژوهش با هدف بررسی اثرات مصرف خوراکی پودر دارچین به مدت ده روز بر تغییرات شاخصهای بیوشیمیایی و نشانههای عملکردی کوفتگی عضلانی تأخیری(DOMS) متعاقب یک جلسه فعالیت عضلانی برونگرا انجام شد. تعداد 24 دانشجوی پسر غیرفعال سالم و فاقد علائم کوفتگی عضلانی دانشگاه محقق اردبیلی با دامنه سنی (14/1±1/19سال) به طور تصادفی به دو گروه تجربی (10 نفر) و شاهد (14 نفر) تقسیم شدند. آزمودنیهای گروه تجربی، یک هفته قبل و سه روز بعد از ایجاد کوفتگی عضلانی، روزانه 6 عدد کپسول حاوی 420 میلیگرم پودر دارچین (روزانه 52/2 گرم) و گروه شاهد 6 عددکپسول حاوی 300 میلیگرم مادة بی اثر لاکتوز (دو عدد صبح، دو عدد ظهر و دو عدد شب) بعد یا حین صرف وعدههای غذایی مصرف کردند. پروتکل ایجاد کوفتگی عضلانی به صورت وزنه زدن با 80 درصد یک تکرار بیشینه در چهار نوبت و هر نوبت با 20 تکرار و 3 دقیقه استراحت بین هر نوبت اجرا شد. یک هفته قبل از ایجاد کوفتگی عضلانی و نیز بلافاصله بعد، 24، 48 و 72 ساعت بعد از اجرای پروتکل ایجاد کوفتگی عضلانی، نیروی بیشینه ایزومتریک و ایزوتونیک، درد ادراکی، دامنه حرکتی زانو، اندازهگیری محیط ران و غلظت آنزیمهای کراتینکیناز (CPK) و لاکتات دهیدروژناز (LDH) پلاسما اندازهگیری شد. از آزمونهای تحلیل واریانس دو عاملی با اندازهگیریهای مکرر و تصحیح بونفرونی برای تعیین اثر دارچین در هر گروه مختلف و از آزمون تی غیروابسته برای مقایسه نتایج بین دو گروه در هر مرحله زمانی استفاده شد. نتایج تحقیق نشان داد مصرف روزانه 52/2 گرم پودر دارچین به مدت ده روز موجب کاهش قابل ملاحظه و معناداری در غلظت آنزیم CPK و LDH شد (0001/0P<). حداکثر قدرت ایزومتریک گروه تجربی نسبت به گروه کنترل معنادار نبود، ولی حداکثر قدرت ایزوتونیک گروه تجربی نسبت به گروه کنترل، 24(05/0P<)، 48 (001/0P≤) و 72(0001/0P<) ساعت بعد از کوفتگی عضلانی افزایش معناداری را نشان داد. گروه مصرف کننده دارچین به طور معناداری تغییرات محیط ران کمتری نسبت به گروه کنترل داشت (001/0P<). دامنة حرکتی مفصل زانو در گروه تجربی نسبت به گروه کنترل، 48 و 72 ساعت بعد از کوفتگی عضلانی افزایش معناداری نشان میدهد (001/0P<). درد ادراکی درگروه تجربی، بلافاصله، 48 و 72 ساعت بعد از کوفتگی عضلانی به طور معناداری کمتر از گروه کنترل بود (0001/0P<). نتایج این تحقیق نشان داد ده روز مصرف خوراکی دارچین در پیشگیری از DOMS موثر بود و به طور قابل ملاحظه و معناداری علائم آزمایشگاهی و عملکردی کوفتگی عضلانی تاخیری را تحت تاثیر قرار داده است.https://spj.ssrc.ac.ir/article_315_1448f898bfd8a1fcba485698ba0a5938.pdfپژوهشگاه تربیت بدنی و علوم ورزشی(وزارت علوم ، تحقیقات و فناوری)فیزیولوژی ورزشی2322-164X52020140121Fatigue Specific Functional and Metabolic Factors Changes in Response to a Period of High Intensity Aerobic Training in Soccer Playersتغییرات شاخص های عملکردی و متابولیسمی ویژه خستگی در پاسخ به یک دوره تمرین هوازی شدید در بازیکنان فوتبال8196316FAنیماقره داغیکارشناس ارشد دانشگاه تهرانمحمدرضاکردیدانشیار دانشگاه تهرانعباسعلیگائینیاستاد دانشگاه تهران0000-0002-8679-0669Journal Article20130110The aim of this study was to assess the fatigue specific functional and metabolic factors changes in response to a period of high intensity aerobic training in soccer players. 18 soccer players from Azadegan league competitions were selected and randomly divided into two groups (training; 12 players, control; 6 players). Mean ± SD age, height, weight and percent body fat for players were 21.88±2.24 years, 174.22±5.33 cm, and 67.77±5.7 kg and 12.38±3.29 percent, respectively. Four weeks of high intensity aerobic interval training was performed three times a week at the end of the soccer training sessions. The values obtained before and after the training period include lactate concentration, pyruvate level and PH level and time to exhaustion which were compared using un-paired Student’s t–test, repeated measures ANOVA and LSD post hoc procedure. Findings showed that 4-week training period did not cause significant changes on maximum anaerobic power and fatigue index. In addition, training period did not have any significant effect on lactate to pyruvate ratio and PH level. It is concluded that four weeks of high intensity aerobic interval training probably have little but insignificantly effect on aerobic metabolism and fatigue outbreak in soccer playersهدف از پژوهش حاضر، بررسی تغییرات شاخص های عملکردی و متابولیسمی ویژه خستگی در پاسخ به یک دوره تمرین هوازی شدید در بازیکنان فوتبال است. به این منظور 18 بازیکن فوتبال شاغل در لیگ آزادگان ایران با میانگین سنی 24/2±88/21 سال، قد 33/5±22/174 سانتی متر و وزن 7/5±77/67 کیلوگرم در غالب دو گروه تمرین (12n=) و کنترل (6n=) برای شرکت در این پژوهش، به صورت در دسترس انتخاب شدند. برنامه چهار هفته ای تمرین متناوب هوازی شدید شامل چهار دوره حرکت با توپ در مسیر طراحی شده مخصوصی به صورت سه جلسه در هفته بود که قبل و بعد از این دوره تمرینات، با استفاده از یک جلسه تمرین وامانده ساز میزان لاکتات، پیروات و PH و زمان واماندگی بازیکنان اندازهگیری شد. داده ها با استفاده از آزمون اندازهگیری های مکرر و آزمون تعقیبی LSD و t مستقل تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد پس از چهار هفته تمرین، غلظت لاکتات، پیروات، نسبت لاکتات به پیروات، PH خون و شاخص خستگی و همچنین زمان واماندگی بازیکنان تغییرات اندکی کرد. به طور کلی می توان به عنوان نتیجه اظهار داشت احتمالاً چهار هفته تمرین متناوب هوازی شدید (هاف) بر متابولیسم هوازی وبروز خستگی بازیکنان تاثیر معناداری ندارد.https://spj.ssrc.ac.ir/article_316_99065d6bff2e8e7a02a52cac2c77ab44.pdfپژوهشگاه تربیت بدنی و علوم ورزشی(وزارت علوم ، تحقیقات و فناوری)فیزیولوژی ورزشی2322-164X52020140121The comparison of between endurance and resistance training on vaspin and adiponectin in obese middle-age menمقایسه تاثیر تمرینات استقامتی و مقاومتی بر مقادیر سرمی واسپین و آدیپونکتین در مردان میانسال چاق97114317FAرحمنسوریدانشیار دانشگاه تهرانعلی اصغررواسیاستاد دانشگاه تهرانکیارنجبردانشجوی دکتری دانشگاه تربیت مدرسJournal Article20130116vaspin and adiponectin, adipose tissue-derived adipocytokines, play a substantial role in the pathogenesis and complications of obesity. This study examined the effects of resistance (R) and endurance (E) training on serum vaspin and adiponectin levels and HOMA-IR in sedentary obese men. <br />Participants included 30 (10 control, 10 RT and 10 ET) obese men studied before and after 12 weeks of RT (50-75% of 1RM) and ET (50-75% of HR<sub>max</sub>), 3 days/week. leptin and adiponectin levels, HOMA-IR and anthropometric measurements were assessed at baseline and after last session. Both vaspin (P=0.001) and adiponectin (P=0.002) levels changed significantly following 12 weeks of endurance and resistance training in comparison to control group. There was significant increase in adiponectin level (P=0.002, 4.25%) and vaspin concentration (P=0.001, 16.26%), HOMA-IR (P=0.003, 5.45%) and the entireanthropometric measured, reduced significantly in ET group. Although Pearson correlation showed significant correlation between the alterations of adiponectin and values of weight (P=0.03) in endurance group and BMI (P=0.05) after endurance training, significant correlation did not exist between alterations of vaspin concentration and changed values of indices assessed neither in endurance nor resistance groups. Endurance training versus resistance training cause of decrease of vaspin and increase of adiponectin concentrations and metabolic profile in sedentary obese men.واسپین و ادیپونکتین از جمله ادیپوسایتوکان های پپتیدی مترشحه از بافت چربی هستند که در پاتوژنز چاقی و اختلالات همراه با آن نقش دارند. پژوهش حاضر تاثیر تمرینات استقامتی و مقاومتی را بر سطح سرمی واسپین، ادیپونکتین و شاخص مقاومت به انسولین در مردان چاق کم تحرک مورد مطالعه قرار داده است. بدین منظور 30 مرد چاق غیرفعال به ترتیب با میانگین و انحراف استاندارد سن و شاخص توده بدن 02/3 04±/51 و 16/1± 71/30 در سه گروه استقامتی، مقاومتی و کنترل در 12 هفته برنامه تمرینات مقاومتی (75-50% یک تکرار بیشینه) و استقامتی دویدن (HR<sub>max</sub>75-50%)، سه جلسه در هفته شرکت کردند. شاخص های آنتروپومتریک،سطوح واسپین و ادیپونکتین سرم و HOMA-IRقبل و بعد از اجرای تمرینات اندازه گیری شد. نتایج نشان داد تغییرات سطح سرمی ادیپونکتین و واسپین پس از 12 هفته تمرین استقامتی و مقاومتی در مقایسه با گروه کنترل تفاوت معناداری داشت (002/0=P<sub>adiponectin</sub>, 001/0=P<sub>vaspin</sub>). آزمون t زوجی نشان داد در گروه استقامتی سطوح ادیپونکتین (25/4٪، 002/0=P) افزایش و واسپین سرم (26/16% ،001/0=P) و HOMA-IR (45/5% ،003/0=P) کاهش معنادار یافتند. کلیه شاخص های جسمانی مورد بررسی نیز تنها پس از اجرای تمرینات استقامتی کاهش معنادار داشت (05/0>P). همچنین رابطه معناداری بین تغییرات ادیپونکتین سرم با تغییرات وزن (03/0P=) و تغییرات شاخص توده بدن (05/0P=)در گروه استقامتی مشاهده شد ولی بین تغییرات غلظت واسپین با هیچ یک از متغیرهای مورد بررسی رابطه معناداری مشاهده نشد. از سوی دیگر در گروه مقاومتی تغییر معناداری در ادیپونکتین ایجاد نشد ولی در مقادیر واسپین و شاخص های آنتروپومتریکی تغییر معناداری مشاهده شد. هر چند که درصد تغییرات بسیار کمتر از گروه استقامتی بود و تغییرات واسپین و ادیپونکتین در گروه مقاومتی با شاخص های آنتروپومتریکی و مقاومت انسولینی رابطه معناداری نداشت. بنابراین به نظر می رسد احتمالاً تمرینات استقامتی در مقایسه با تمرینات مقاومتی در کاهش سطوح واسپین و افزایش ادیپونکتینسرم در مردان چاق موثرتر است.https://spj.ssrc.ac.ir/article_317_527dc181b82ac6a70d5106caf1a58f57.pdfپژوهشگاه تربیت بدنی و علوم ورزشی(وزارت علوم ، تحقیقات و فناوری)فیزیولوژی ورزشی2322-164X52020140121The effect of 8 weeks moderate intensity aerobic exercise on plasma Apelin level and insulin resistance in women with type 2 diabetesاثر 8 هفته تمرین هوازی با شدت متوسط بر سطوح اپلین پلاسما و مقاومت به انسولین در زنان مبتلا به دیابت نوع 2115128318FAحمیدمحبیاستاد دانشگاه گیلانفرهادرحمانی نیااستاد دانشگاه گیلانمحمدحسنهدایتی امامیدانشیار دانشگاه علوم پزشکی گیلانتهمینهسعیدی ضیابریدانشجوی دکتری دانشگاه گیلانJournal Article20121224There are many different mediators such as apelin that have effective role of regular aerobic exercise on metabolic disorders and type 2 diabetes mellitus. The aim of present study was to investigate the effect of 8 weeks aerobic exercise on plasma apelin level and insulin resistance index in women with type 2 diabetes mellitus. Eighteen diabetic women (aged 53.61± 6.90 yrs, weight 64.54± 9.89, height 153.44± 6.26) selected as subjects and were randomly assigned into two exercise (n=9) and control (n=9) groups. Exercise training was performed 3 days per week, 30–60 minutes per session with intensity corresponding to 60-70% HR<sub>max</sub> for 8 weeks. The body weight was decreased in exercise group in comparison with the controls (p<0.01). VO<sub>2</sub>max was increased and plasma apelin, insulin levels and HOMA-IR index were decreased in the exercise group compare to pre-exercise and control groups (p<0.01). It can be concluded that the changes in apelin level and HOMA-IR are due to the body weight decrease and anti-inflammatory nature of exerciseعوامل میانجی بسیاری از جمله اپلیندر روند اثرگذاری فعالیتهای منظم هوازی بر اختلالات متابولیک و دیابت نوع 2 نقش دارند. در مطالعه حاضر اثر 8 هفته تمرینات هوازی بر سطوح اپلین پلاسما و شاخص مقاومت به انسولین زنان مبتلا به دیابت نوع 2 بررسی شده است. 18 زن مبتلا به دیابت نوع 2 (میانگین و انحراف معیار سن90/6 ± 61/53 سال، وزن 89/9 ± 54/64 کیلوگرم، قد 26/6 ± 44/153 سانتی متر) بهطور تصادفی در دو گروه تمرین (9n=) و کنترل (9n=) قرار گرفتند. تمرین ورزشی توسط گروه تمرین شامل 8 هفته دویدن و پیادهروی با شدت 70 - 60 درصد حداکثر ضربان قلب بیشینه برای 3 جلسه در هفته و هر جلسه 30 تا 60 دقیقه اجرا شد. وزن بدن آزمودنیها در گروه تمرین نسبت به پیش از تمرین، به طور معناداری کاهش یافت (01/0>P). حداکثر اکسیژن مصرفی در گروه تمرین در مقایسه با پیش از تمرین و گروه کنترل افزایش و سطوح اپلین پلاسما، انسولین خون و شاخص مقاومت به انسولین کاهش معناداری را نشان داد (01/0>P). تمرین ورزشی موجب بهبود وضعیت بیماران دیابتی در متغیرهای غلظت اپلین، مقاومت به انسولین، غلظت انسولین و بهبود عملکرد جسمانی می شود. به طور کلی به نظر میرسد تغییرات مشاهده شده در سطوح اپلین پلاسما و شاخص مقاومت به انسولین، احتمالاً به دلیل کاهش وزن و ماهیت ضد التهابی تمرینات هوازی بوده است.https://spj.ssrc.ac.ir/article_318_6ad5789753a886667e92c8e71098919f.pdfپژوهشگاه تربیت بدنی و علوم ورزشی(وزارت علوم ، تحقیقات و فناوری)فیزیولوژی ورزشی2322-164X52020140121Estimated somatotype profile of some Iranian toddlers sonethnic groups in the different fields of track & fieldتعیین نیمرخ سوماتوتایپ نونهالان پسر برخی اقوام ایرانی در مادههای دوومیدانی129140319FAمحمدرضامحمودخانیژوهشگر مرکز مطالعات استعدادیابی سازمان ورزش بسیج و دانشجوی دکتری دانشگاه تهرانامیرداداش پورپژوهشگر مرکز مطالعات استعدادیابی سازمان ورزش بسیج و کارشناس ارشد دانشگاه خوارزمیسید محمدحسینیپژوهشگر مرکز مطالعات استعدادیابی سازمان ورزش بسیج و دانشجوی دکتری دانشگاه اصفهانJournal Article20130317Assessment of body features and comparison with elite athletes are one method of predicting the chances of success in sport especially in track & field. The aim of present study was to describe the somatotypic profile of 9 to 13 years Persian, Kurdish and Luri toddler’s son in territorial planning with emphasis on the ethnic potential in different fields of track and field. Present study is descriptive and field study. For this purpose the toddlers’ son 9 to 13 years old who was participate in Basij Sport Organization leisure time programs, then 939 individual (247 Kurdish, 346 Luri and 346 Persian) from Kurdistan, Kermanshah, Ilam, Lorestan, Kohgiluyeh Boyerahmad, Hamedan, Markazi, Qom, Kerman provinces selected and according to the guidelines on ISAK, selected anthropometric variables were measured and somatotype was calculated by Heath-Carter method. Data were analyzed using ANOVA and x<sup>2</sup> test. ANOVA shows that there were significant differences between Kurd, Luri and Persian ethnic in every three component of Endomorph (F= 37.6, P < 0.001) Ectomorph (F = 40.9, P < 0.001) and Mesomorph (F = 3.8, p= 0.022). The most frequent somatotype in Kurdish ethnic was Mesomorphic-ectomorph with 53 persons (x<sup>2</sup>= 147.15, P < 0.001) in Luri ethnic was Mesomorphic-ectomorph with 66 persons (x<sup>2</sup>= 220.74, P < 0.001) and in Persian ethnic was Endomorphic-mesomorphe with 71 parsons (x<sup>2</sup>= 288.23, P < 0.001). Based on the finding the Luri and kordish ethnic because of greater percentage of Mesomorphic-ectomorph somatotype in long and middle distance are more talented and Persian ethnic because of greater percentage of Endomorphic-mesomorphe somatotype are more talented in throws especially in shot put.ارزیابی ویژگیهای پیکری و مقایسه آن با ورزشکاران نخبه، یکی از روشهای پیشبینی امکان موفقیت افراد در ورزش به ویژه مواد مختلف دوومیدانی است. هدف ازتحقیق حاضر، توصیف نیم رخ سوماتوتایپیک پسران 9 تا 13 ساله اقوام فارس، کرد و لر با رویکرد آمایش سرزمینی و با تأکید بر تعیین استعداد قومی در مادههای مختلف دوومیدانی بود. تحقیق حاضر توصیفی- مقایسهای و از نوع میدانی است. بدین منظور از میان نونهالان پسر 9 تا 13 ساله که در برنامههای اوقات فراغت تابستانی سازمان ورزش بسیج ثبت نام کرده بودند 939 نفر (247 نفر کرد، 346 نفر لر و346 نفر فارس) با توزیع متوازن از استانهای کردستان، کرمانشاه، ایلام، لرستان، کهکیلویه و بویراحمد، همدان، مرکزی، قم و کرمان انتخاب شدند و بر اساس دستورالعمل انجمن بین المللی پیشبرد پیکرسنجی، متغیرهای منتخب پیکرسنجی و تیپبدنی به روش هیث و کارتر محاسبه شد. تحلیل دادهها به وسیله آزمون تحلیل واریانس یک راهه و خی دو انجام شد. نتیجه آزمون تحلیل واریانس یک راهه نشان داد در سه قومیت کرد، لر و فارس اختلاف معناداری بین هر سه جزء اندومورف (001/0P<، 37.6F =)، اکتومورف (001/0P<، 40.9F =) و مزومورف (022/0p = ، 3.8F =) وجود دارد. بیشترین فراوانی تیپبدنی در قوم کرد، مزومورفیک اکتومورف با 53 نفر (001/0P<، 147.15X<sup>2</sup>=) در قوم لر، مزومورفیک اکتومورف با 66 نفر (001/0P<، 220.74X<sup>2</sup>=) در قوم فارس، اندومورفیک مزومورف با 71 نفر (001/0P<، 288.23X<sup>2</sup>=) بود. طبق یافتههای این پژوهش قوم کرد و لر به دلیل وجود درصد بیشتری از فراوانی تیپبدنی مزومورفیک اکتومورف در دوهای مسافت بلند و متوسط مستعدتر هستند و قوم فارس به دلیل برخورداری از درصد بیشتر فراوانی تیپبدنی اندومورفیک مزومورف در پرتابها به ویژه پرتاب وزنه احتمالاً استعداد بیشتری دارند.https://spj.ssrc.ac.ir/article_319_1225f8c25b7ccdd577a9de3dc6af9076.pdf