2024-03-29T06:05:44Z
https://spj.ssrc.ac.ir/?_action=export&rf=summon&issue=147
فیزیولوژی ورزشی
2322-164X
2322-164X
1395
8
29
تاثیر پنج هفته تمرین مقاومتی بر برخی عوامل رشد عروقی مردان غیرفعال
یعقوب
مهری الوار
زهرا
سایه وند
فهیمه
عرفانی آداب
رشید
حیدری مقدم
محمدعلی
سماوات شریف
سجاد
کرمی
هدف از پژوهش حاضر، بررسی اثر تمرین مقاومتی بر سطوح سرمی فاکتور رشد اندوتلیال عروقی (VEGF)، فاکتور رشد فیبروبلاست پایه (bFGF) و سطوح پلاسمایی هورمون رشد (GH) و کورتیزول در مردان سالم غیرفعال میباشد. بدینمنظور، از میان دانشجویان دانشگاه تهران، 20 دانشجوی غیرفعالبهصورت تصادفی به دو گروه تمرین مقاومتی دایرهای(n=10) (با میانگین سنی 24/1 سال، قد 7/172سانتیمتر،وزن 20/67 کیلوگرم،شاخص تودۀ بدنی 93/18 کیلوگرم بر مترمربع و درصد چربی 6/17)و کنترل (n=10)(با میانگین سنی 6/23سال، قد 3/173 سانتیمتر، وزن 2/66 کیلوگرم، شاخص تودۀ بدنی 66/20 کیلوگرم بر مترمربع و درصد چربی 59/20) تقسیم شدند. پس از نمونهگیری اولیه (تعیین میزان پایۀ سرمی)، گروه تمرین مقاومتی دایرهای بهمدت پنج هفته به فعالیت پرداختند. بهمنظور حذف پاسخ آخرین جلسۀ تمرینی، نمونهگیری خونی 48 ساعت پس از آخرین جلسۀ تمرین بهعمل آمد. کلیۀ تجزیه و تحلیل دادهها در سطح معناداری P≤0.05 و با استفاده از نرمافزار اس. پی. اس. اس 18 انجام شد. نتایج آزمون تی مستقل نشان میدهد که بهدنبال تمرینات مقاومتی، مقادیر VEGF(P=0.033) و هورمون رشد (P=0.001) به نسبت گروه کنترل، افزایش معناداری داشته است؛ درحالیکه در کورتیزول (P=0.266) و bFGF (P=0.086) تغییر معناداری مشاهده نمیشود. همچنین، نتایج آزمون همبستگی حاکی از آن است که پس از پنج هفته تمرین مقاومتی، ضریب همبستگی بالاییبین تغییرات هورمون رشد و VEGF در پسآزمون وجود دارد (r=0.74) که این ضریب همبستگی معنادار میباشد (P=0.014). بهنظر میرسد پنج هفته تمرین مقاومتی با افزایش عامل رشد اندوتلیال عروقی و هورمون رشد بتواند افزایش رگزایی را بهدنبال داشته باشد.
رگزایی
هورمون رشد
تمرین مقاومتی
فاکتور اندوتلیال رشد عروقی
2016
05
21
15
30
https://spj.ssrc.ac.ir/article_645_38eb98b6b6a081e473e643d2daaf48c7.pdf
فیزیولوژی ورزشی
2322-164X
2322-164X
1395
8
29
پاسخ آنزیم های کراتین کیناز و لاکتات دهیدروژناز نسبت به فاصله استراحتی بین ست ها طی فعالیت مقاومتی در مردان تمرین نکرده
کمال
عزیزبیگی بوکانی
هدف از پژوهش حاضر، بررسی پاسخ آنزیمهای کراتین کیناز و لاکتات دهیدروژناز نسبت به فواصل استراحتی بین نوبتها طی فعالیت مقاومتی بود. بههمینمنظور، تعداد 20 دانشجوی مرد تمریننکرده ( با میانگین سنی6/1±5/22 سال، قد 4/3±174 سانتیمتر و وزن 5/3±2/73 کیلوگرم) بهطور داوطلبانه در پژوهش شرکت کردند و بهطور تصادفی در یکی از دو گروه فعالیت مقاومتی با فاصلۀ استراحتی 90 ثانیه و 180 ثانیه قرار گرفتند. فعالیت مقاومتی با شدت حداکثر شش تکرار بیشینه در چهار نوبت انجام شد. همچنین، نمونهگیری پیش از شروع پروتکل فعالیت، بلافاصله پس از اتمام آن و در شش، 24 و 48 ساعت بعد از آن نیز دنبال شد. نتایج نشان میدهد آنزیمهای کراتین کیناز و لاکتات دهیدروژناز 24 ساعت پس از فعالیت در هر دو گروه افزایش معناداری یافته و این افزایش تا 48 ساعت پس از فعالیت نسبت به استراحت تداوم داشته است(≤ 0.0001P). بااینوجود، در نوع فعالیت مقاومتی × زمان در کراتین کیناز و لاکتات دهیدروژناز تفاوت معناداری بین دو فعالیت مقاومتی دیده نمیشود (P>0.05)؛ بنابراین، فاصلۀ استراحتی بر تغییرات دو آنزیم مذکور تأثیری نداشته است. نتیجهگیری میشود که فاصلۀ استراحتی بین نوبتها در فعالیت مقاومت نمیتواند متغیر تأثیرگذار مهمی بر میزان آسیب سلولی باشد.
فعالیت مقاومتی
آسیب سلولی
فاصلۀ استراحتی
2016
05
21
31
44
https://spj.ssrc.ac.ir/article_646_870375e0829aaa0da24d7e9a4ff9f50f.pdf
فیزیولوژی ورزشی
2322-164X
2322-164X
1395
8
29
تاثیر مصرف حاد کافئین بر قدرت و استقامت عضلانی در فعالیتهای مقاومتی با شدتهای متفاوت در مردان تمرین کرده
حمید
احمدی
حمید
رجبی
پژمان
معتمدی
محسن
باپیران
هدف از پژوهش حاضر،تعیین تأثیر مصرف حاد کافئین بر بیشینۀ قدرت،استقامت عضلانی(تعداد تکرارها تا رسیدن به واماندگی) و سطح لاکتات خون در دو شدت فعالیت مقاومتی در مردان تمرینکرده میباشد. بدین منظور، 16 ورزشکار پرورشاندام (با میانگین سنی 7/3±50/25 سال، قد 27/5± 37/177 سانتیمتر و وزن 14/2 ±5/87 کیلوگرم) انتخاب شدند. در جلسۀ اول و پس از مصرف کپسولهای دارونما، آزمودنیها آزمون یک تکرار بیشینۀ حرکت پرس سینه و پرس پا را انجام دادند. در جلسۀ دوم نیز پس از مصرف کپسول حاوی کافئین (شش میلیگرم/ کیلوگرم وزن بدن)، پروتکل جلسۀ اول را اجرا کردند. همچنین، در جلسۀ سوم پس از مصرف دارونما در هر دو حرکت، تکرارها را تا رسیدن به واماندگی با شدت 60 درصد یک تکرار بیشینه انجام دادند و بلافاصله سطح لاکتات خون آنها از طریق لاکتومتراسکات اندازهگیری شد. در جلسۀ چهارم و پس از مصرف کافئین، همان پروتکل جلسۀ سوم اجرا شد و در جلسۀ پنجم نیز پس از مصرف دارونما در هر حرکت، تکرارها را تا رسیدن به واماندگی با شدت80 درصد یک تکراربیشینه نجام دادند و سطح لاکتات خون آنها اندازهگیری شد. درنهایت، در جلسۀ ششم و پس از مصرف کافئین، پروتکل جلسۀ قبل را انجام دادند. نتایج با استفاده از آزمون تی مستقل (P=0.05) نشان میدهد که مصرف کافئین در مقایسه با دارونما بر تعداد تکرارها در حرکت پرس پا تا رسیدن به واماندگی با شدت 60 درصد یک تکراربیشینه تأثیر معناداری دارد؛ اما در دیگر متغیرها تأثیر معناداری در این رابطه مشاهده نمیشود؛ بنابراین، بهنظر میرسد مصرف حاد کافئین موجب افزایش تعداد تکرارها تا رسیدن به واماندگی در شدتهای پایین، بهویژه برای حرکات پایینتنه میشود.
کافئین
لاکتات
واماندگی عضلانی
فعالیتهای مقاومتی
قدرت بیشینه
2016
05
21
45
56
https://spj.ssrc.ac.ir/article_647_538192132d368678f4fe85318462df11.pdf
فیزیولوژی ورزشی
2322-164X
2322-164X
1395
8
29
توصیف نیمرخ ترکیب بدن و پیکرسنجی داوران لیگ برتر فوتبال ایران و رابطه این عوامل با آزمونهای ویژه آمادگی جسمانی آنها
حمید
اراضی
جواد
مهربانی
جلیل
جوان
هادی
نوبری
حضور فعال و هماهنگ داوران در تمامی لحظات رقابت فوتبالبهمنظور مشاهده، تشخیص مناسب و اعمال مقررات، نیازمند داشتن آمادگی جسمانی بالایی میباشد؛ ازاینرو، هدف از پژوهش حاضر، توصیف نیمرخ ترکیب بدن و پیکرسنجی و نیز بررسی ارتباط آنها با نتایج آزمونهای آمادگی جسمانی ویژۀ داوران لیگ برتر فوتبال ایران میباشد.آزمودنیهای این پژوهش، 70 داور مرد لیگ برتر فوتبال ایران (با میانگین سنی 45/37±4/36 سال، قد 05/6±59/179 سانتیمتر، تودۀ بدن 2/6±53/75 کیلوگرم، درصد چربی 97/11±3/15 درصد، VO2MAX برابر با 82/2±57/54 میلیلیتر بر کیلوگرم بر دقیقه و اوج و میانگین توان بیهوازی بهترتیب 98/40±66/532 و 72/37±50/518 وات) بودند. آزمونهای بیهوازی، هوازی، ترکیب بدنی و پیکرسنجی با استفاده از روشهای استاندارد در آکادمی ملی فوتبال ایران اندازهگیری شدند. همچنین، در بخش تجزیه و تحلیل دادهها بهمنظور تعیین رابطۀ بین متغیرهای پژوهش، از ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد. نتایج نشان میدهد که بین شاخصهای پیکرسنجی، قد ایستاده، وزن، طول اندام تحتانی، قطر مچ دست، آرنج و زانو با توان بیهوازی و بین قد ایستاده و قطر مچ پا با توان هوازی رابطۀ معناداری وجود دارد (P≤0.05)؛ بنابراین، بهنظر میرسد که داوران لیگ برتر ایران از قد بلند، BMI پایین، VO2MAX و توان بیهوازی بالایی برخوردار هستند و این شاخصها میتوانند اهمیت قابلتوجهی در شناسایی استعدادهای داوری و تعیین ملاکهای ورودی برای گزینش داوران زبدۀفوتبال داشته باشند.
نیمرخ
داوران لیگ برتر
فوتبال
توان هوازی
ترکیب بدن
پیکرسنجی
2016
05
21
57
72
https://spj.ssrc.ac.ir/article_648_700c9a65c0360f5f7d0c91ba5cbe2fc5.pdf
فیزیولوژی ورزشی
2322-164X
2322-164X
1395
8
29
تأثیر مصرف مکمل اسید های آمینه ی شاخه دار بر نشانگرهای آسیب عضلانی به دنبال فعالیت برون گرا در بازیکنان بسکتبال مرد
دیانا
کیهانی
مهدی
کارگرفرد
هدف از پژوهش حاضر، ارزیابی اثرات مصرف مکمل اسیدهای آمینۀ شاخهدار بر نشانگرهای آسیب عضلانی بهدنبال فعالیت برونگرا در بازیکنان بسکتبال مرد میباشد. بدین منظور، 26 بازیکنان مرد نخبۀ بسکتبال (با میانگین سنی 55/3±04/29 سال، وزن 98/8±54/89 کیلوگرم، شاخص تودۀ بدنی 44/1±43/25 و درصد چربی بدن 60/3±30/14) بهشکل داوطلبانه در پژوهش شرکت کردند و بهطور تصادفی در دو گروه مکمل (13 نفر) و دارونما (13 نفر) قرار گرفتند. برنامۀ تمرینی شامل فعالیت برونگرا (15 ست با 10 تکرار) بود. کراتین کیناز، لاکتات دهیدروژناز، حداکثر انقباض ارادی و کوفتگی عضلانی بهعنوان نشانگرهای آسیب عضلانی پیش از آزمون، 24، 48، 72 و 96 ساعت پس از پروتکل تمرینی اندازهگیری شدند که سطح معناداری آزمونها با استفاده از نرمافزار تحلیل آماری اس.پی.اس.اس نسخۀ 18 کمتر از 05/0 در نظر گرفته شد. براساس نتایج، اثرات بین گروهی کاهش معناداری را در متغیرهای کراتین کیناز، لاکتات دهیدروژناز و کوفتگی عضلانی در گروه مکمل اسیدهای آمینۀ شاخهدار در مقایسه با گروه دارونما نشان میدهد. علاوهبراین،بازیافت بیشتری در حداکثر انقباض ارادی گروه مکمل اسیدهای آمینۀ شاخهدار در مقایسه با گروه دارونما مشاهده میشود. همچنین، یافتهها بیانگر آن است که مصرف مکمل اسیدهای آمینۀ شاخهدار، نشانگرهای آسیب عضلانی ناشی از تمرینات برونگرا را کمتر کرده و دورۀ بازیافت پس از تمرینات شدید عضلانی را کاهش میدهد.
اسید آمینۀ شاخهدار
آسیب عضلانی
تمرین برونگرا
بازیکنان بسکتبال
2016
05
21
73
90
https://spj.ssrc.ac.ir/article_649_991483c8b6c06b2f6c58c480457d8262.pdf
فیزیولوژی ورزشی
2322-164X
2322-164X
1395
8
29
اثر حفاظتی چهار هفته تمرین روی نوار گردان همراه با مصرف مکمل ویتامین D3 بر سطح عامل رشد عصبی در جسم مخطط موشهای پارکینسونی
سید امید
حمیدی پرچیکلایی
ضیاء
فلاح محمدی
اکبر
حاجی زاده مقدم
هدف از اجرای این پژوهش، بررسی اثر حفاظتی چهار هفته دویدن روی نوار گردان همراه با مصرف مکمل ویتامین D3 بر روی سطح فاکتور رشد عصبی جسم مخطط موشهای پارکینسونیشده با شش هیدروکسی دوپامین میباشد. 48 سرحیوان (با وزن 10±276 گرم و سن 12 هفته) به شش گروه شم، کنترل، کنترل پارکینسون، ورزش و پارکینسون، مکمل ویتامین D3 و پارکینسون، مکمل ویتامین D3 و ورزش و پارکینسون تقسیم شدند. گروه تمرینی بهمدت چهار هفته و هفتهای پنج روز بهصورت دو جلسه در روز و بهطور مجزا، 15 دقیقه با فاصلۀ زمانی یک ساعت و درمجموع بهمدت 30 دقیقه روی نوار گردان با سرعت 15 متر در دقیقه با شیب صفر درجه به تمرین پرداختند. گروه مکمل ویتامین D3 بهمدت چهار هفته و هفتهای دو روز مکمل با دوز یک میکروگرم در کیلوگرم بهصورت درونصفاقی مکمل دریافت کردند. سپس، مدل تجربی پارکینسون با استفاده از جراحی استریوتاکسی و تزریق 6- هیدروکسی دوپامین با دوز تزریقی 250 میکروگرم در حجم پنج میکرولیتر به داخل جسم مخطط ایجاد شد. همچنین، سطح عامل رشد عصبی جسم مخطط موشها با روش الایزا اندازهگیری گردید. نتایج نشان میدهد که ورزش بهتنهایی با شدت پروتکل تمرینی ارائهشده در این پژوهش میتواند سطح عامل رشد عصبی را افزایش دهد؛ اما این افزایش معنادار نمیباشد (P=0.372). ازسوی دیگر، مصرف مکمل ویتامین D3 بهتنهایی توانسته است سطوح عامل رشد عصبی را بهطور معناداری (P=0.002) افزایش دهد. علاوهبراین، ترکیب آن با ورزش بهطور برجستهای از کاهش سطح عامل رشد عصبی در جسم مخطط موشها جلوگیری میکند (P=0.001). یافتههای ما نشان میدهد که پیشدرمان با استفاده از تمرین روی نوار گردان به همراه مصرف مکمل ویتامین D3میتواند سبب افزایش محافظت نرونهای دوپامینرژیک در برابر تخریب ناشی از 6هیدروکسی دوپامین شود، از این رو می تواندنقش حفاظتی در برابر بیماری پارکینسون داشته باشند.
مکمل ویتامین D3
تمرین روی نوار گردان
6- هیدروکسی دوپامین
فاکتور رشد عصبی
پارکینسون
2016
05
21
91
102
https://spj.ssrc.ac.ir/article_650_bbb9ab7c01d70c25e38b02b074a85419.pdf
فیزیولوژی ورزشی
2322-164X
2322-164X
1395
8
29
تأثیر هشت هفته تمرین ترکیبی بر عملکرد عضلانی و حرکتی و درجه ناتوانی بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس
ابراهیم
عطار سیاح
سید علیرضا
حسینی کاخک
محمدرضا
حامدی نیا
ایمان
عباسی فرمان آبادی
هدف از این پژوهش، تعیین تأثیر هشت هفته تمرین ترکیبی (مقاومتی و تسهیل عصبی ـ عضلانی گیرندههای عمقی) بر عملکرد عضلانی و حرکتی و نیز درجۀ ناتوانی بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروز میباشد. بدین منظور، 37 زن و مرد مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس بهصورت هدفمند و تصادفی به دو گروه تمرین (تعداد 19 نفر با میانگین سنی 51/6±53/34 سال، وزن 4/13±02/67 کیلوگرم و درجۀ ناتوانی 21/1±55/2)و گروه کنترل (تعداد 18 نفر با میانگین سنی 93/4±78/36 سال، وزن 13/10±92/66 کیلوگرم و درجۀ ناتوانی 97/0±88/2) تقسیم شدند. گروه تمرین بهمدت هشت هفته در یک برنامۀ تمرین ترکیبی (تمرین قدرتی و تمرین تسهیل عصبی ـ عضلانی گیرندههای عمقی) شرکت کرد. همچنین، پیش و پس از پروتکل تمرینی، عملکرد عضلانی و حرکتی و نیز درجۀ ناتوانی بیماران ارزیابی گردید. بهمنظور تحلیل دادهها از آزمون تی مستقل و وابسته استفاده شد. نتایج نشان میدهد هشت هفته تمرین ترکیبی موجب افزایش معنادار قدرت پایینتنه (P=0.001)، قدرت بالاتنه (P=0.001)، تعادل پویا (P=0.001)، انعطافپذیری (P=0.001)، استقامت راهرفتن (P=0.001) و سرعت راهرفتن (P=0.001) گردیده است؛ اما هیچ تفاوت معناداری در فاکتور درجۀ ناتوانی (P=0.32) مشاهده نمیشود؛ بنابراین، یک دوره تمرین ترکیبی (مقاومتی ـ تسهیل عصبی ـ عضلانی گیرندههای عمقی) باعث افزایش قدرت، تعادل، انعطافپذیری، مسافت و سرعت راهرفتن در بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس بدون تغییر درجۀ ناتوانی آنها میگردد؛ لذا، پیشنهاد میشود این نوع تمرینات بهعنوان بخشی از مداخلۀ درمانی در برنامۀ توانبخشی و بهبود این بیماران مورد توجه قرار گیرد.
مولتیپل اسکلروزیس
تمرین مقاومتی
تمرین تسهیل عصبی ـ عضلانی گیرندههای عمقی
2016
05
21
103
118
https://spj.ssrc.ac.ir/article_651_dfe508b525a5263b34fdddd3143bfad0.pdf
فیزیولوژی ورزشی
2322-164X
2322-164X
1395
8
29
تعیین میزان همبستگی ظرفیت حیاتی دانشآموزان دختر 11 تا 17 ساله تهرانی سنجیده شده به دو روش اسپیرومتری و معادله آلومتری
افسانه
شاکرین
زیبا
استوان
این پژوهش با هدف اجرای تعیین میزان همبستگی ظرفیت حیاتی دانشآموزان دختر 11 تا 17 سالۀ سنجیدهشده به دو روش اسپیرومتری و معادلۀ آلومتری انجام گردید. بدین منظور، 311 دانشآموز با میانگین سنی 3± 14 سال، وزن 9± 83/48 کیلوگرم و قد 63/7±153 سانتیمتر انتخاب شدند و ظرفیت حیاتی آنها توسط دستگاه اسپیرومتر و نیز از طریق معادلۀ آلومتری محاسبه گردید. جهت تعیین میزان همبستگی بین دو روش مذکور نیز ضریب همبستگی پیرسون مورد استفاده قرار گرفت. همچنین، تفاوت بین میانگینهای ظرفیت حیاتی گروه ورزشکار و غیرورزشکار با استفاده از آزمون تی در گروههای مستقل مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان میدهد که معادلۀ آلومتری در تعیین ظرفیت حیاتی دانشآموزان دختر 11 تا 17 ساله از روایی 0.83=r و 0.86=α برخوردار است و بین میانگینهای ظرفیت حیاتی گروه ورزشکار و غیرورزشکار تفاوت معناداری وجود ندارد. علاوهبراین، یافتهها حاکی از این هستند که در شرایط عدم دسترسی به آزمایشگاه و دستگاه اسپیرومتری، میتوان از معادلۀ آلومتری برای تعیین ظرفیت حیاتی دانشآموزان دختر 11 تا 17 ساله استفاده نمود.
دآنشآموزان دختر
ظرفیت حیاتی
معادلۀ آلومتری
اسپیرومتری
روایی
2016
05
21
119
130
https://spj.ssrc.ac.ir/article_652_284d0a3e2ade7854512fce795b5e7d13.pdf
فیزیولوژی ورزشی
2322-164X
2322-164X
1395
8
29
اثر طول دورة مصرف مکمل کورکومین بر ظرفیت آنتیاکسیدانی تکواندوکاران نوجوان
علی
گرزی
یاسر
کاظم زاده
پرویز
احمدی
هدف از پژوهش حاضر، بررسی اثر طول دورة مصرف مکمل کورکومین بر ظرفیت آنتیاکسیدانی تکواندوکاران نوجوان در زمان مسابقات یک روزة تکواندو میباشد. 30 تکواندوکار نوجوان مرد (با میانگین سنی 96/2±13/15 سال، قد 29/7±17/173 سانتیمتر و وزن 83/10±82/59 کیلوگرم) بهطور تصادفی در سه گروه 10 نفری میانمدت، کوتاهمدت و دارونما قرار گرفتند. گروه میانمدت از 48 ساعت پیش از شروع مسابقات تا شروع مسابقات و گروه کوتاهمدت در فواصل بین مسابقات، کورکومین دریافت کردند (بهترتیب و درمجموع 140 و 70 میلیگرم). گروه دارونما نیز طی 48 ساعت و در فواصل مسابقات، دارونما دریافت کرد. یک ساعت پس از پایان آخرین مسابقه (سه مسابقة 10 دقیقهای با یک ساعت فاصله بین هر مسابقه) نمونهگیری خون بهعمل آمد. نتایج آزمون تحلیل واریانس نشان میدهد که فعالیت آنزیم GPX (واحد بر میلیگرم پروتئین) در گروه میانمدت، افزایش معناداری نسبت به سایر گروهها دارد (P=0.0001)، اما درمورد آنزیم CAT (واحد بر میلیگرم پروتئین)، تفاوت معناداری بین گروهها مشاهده نمیشود (P=0.098 در مقایسه با گروه دارونما و P=0.399 در مقایسه با گروه کوتاهمدت). همچنین، سطح MDA (نانومول در میلیلیتر) نیز بین هیچیک از گروهها تفاوت معناداری ندارد (0.437=P)، اما بهشکل غیرمعناداری در گروه 48 ساعت (59/38±1/3)، کمتر از گروه کوتاهمدت (85/61±0/3) میباشد و در هر دوی این گروهها، کمتر از گروه دارونما (65/02±0/4) گزارش شده است. این نتایج بیانگر آن است که مصرف میانمدت مکمل کورکومین طی 48 ساعت پیش از مسابقات یک روزه و پرتنش میتواند برخی آنزیمهای مرتبط با ظرفیت آنتیاکسیدانی را تحتتأثیر قرار دهد و ظرفیت آنتیاکسیدانی ورزشکاران را بهبود بخشد.
مکمل کورکومین
ظرفیت آنتیاکسیدانی
تکواندوکاران نوجوان
2016
05
21
131
144
https://spj.ssrc.ac.ir/article_653_f2c8dd8b50c4a51b9fd07074105cca07.pdf
فیزیولوژی ورزشی
2322-164X
2322-164X
1395
8
29
تأثیر مکمل سازی طولانیمدت ال-کارنیتین به همراه تمرین استقامتی بر شاخص های چربی خون و سطوح پلاسمایی لیپوپروتئین لیپاز
لطفعلی
بلبلی
جواد
جلالی
معرفت
سیاهکوهیان
این پژوهش که با هدف بررسی تأثیر مکملسازی طولانیمدت ال-کارنیتین بر شاخصهای چربی خون و سطوح پلاسمایی لیپوپروتئین لیپاز در تمرین استقامتی انجام گردید از نوع مطالعات نیمهتجربی میباشد که بهمنظور انجام آن، ۲۰ دانشجوی غیرورزشکار بهطور تصادفی به دو گروه مکمل (۱۰ نفر با میانگین سنی ۹/۰±۱/۲۰ سال، وزن ۵/۲±۲/۷۴ کیلوگرم و قد ۸/۴±۱/176 سانتیمتر) و گروه کنترل (10 نفر با میانگین سنی 6/0±1/20 سال، وزن 6/4±7/67 کیلوگرم و قد 6/4±7/177 سانتیمتر) تقسیم شدند. هر دو گروه بهمدت شش هفته و هر هفته سه جلسه به تمرینات هوازی بر مبنای اصل اضافهبار پرداختند. شدتبرنامۀتمرین درهرجلسه،65الی75 درصد ضربانقلببیشینۀ هرفردبود. در این مدت، گروه مکمل روزانه 13 میلیگرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن خود مکمل ال-کارنیتین دریافت کرد و گروه کنترل نیز سه میلیگرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن خود نشاسته مصرف کرد. همچنین، پیش و پس از دورۀ تمرین، نمونهگیری خون بهمنظور اندازهگیری تریگلیسرید، کلسترول تام، لیپوپروتئین پرچگال، لیپوپروتئین کمچگال، لیپوپروتئین بسیار کمچگال، عامل خطرساز بیماریهای قلبی و لیپوپروتئین لیپاز انجام گرفت. دادهها با استفاده از نرمافزار آماری اس.پی.اس.اس نسخه 20 و آزمونهای تی همبسته و تی مستقل تجزیه و تحلیل شدند. یافتهها نشان میدهد که مصرف مکملسازی ال-کارنیتین موجب افزایش معنادار لیپوپروتئین پرچگال (0.05>P) و کاهش کلسترول تام و درصد چربی بدن در گروه مکمل شده است (0.05>P)؛ اما شاخص تودۀ بدن، میزان تریگلیسرید، لیپوپروتئین بسیارکمچگال، لیپوپروتئین کمچگال، عامل خطرساز بیماریهای قلبیو لیپوپروتئین لیپاز در هر دو گروه تغییر معناداری را نشان نمیدهد. این نتایج بیانگر این است که اگر افراد جوان در کنار تمرینات هوازی از مکمل ال-کارنیتین استفاده کنند ممکن است در افزایش لیپوپروتئین پرچگال و کاهش کلسترول تام و درصد چربی بدن آنها تأثیر داشته باشد؛ اما بررسی تأثیر مکمل ال-کارنیتین همراه با تمرینات هوازی در شاخصهای چربی خون و سطوح پلاسمایی لیپوپروتئین لیپاز نیاز به مطالعات بیشتری دارد.
ال-کارنیتین
شاخصهای چربی خون
لیپوپروتئین لیپاز
تمرین استقامتی
2016
05
21
145
154
https://spj.ssrc.ac.ir/article_654_75d88e51b89dc0df79c7ef0e62415a14.pdf
فیزیولوژی ورزشی
2322-164X
2322-164X
1395
8
29
صفحات جانبی نشریه
2016
05
21
https://spj.ssrc.ac.ir/article_692_ca344f59a44904fd43344ded8871e150.pdf